2021-02-01 16:23:09
«مکتب عوامگرایی»
-همه انسانها با هم برابر هستند، منابع بیشمار است، همه باید سهم یکسانی داشته باشند، ثروتمندان همه ابزارهای قدرت را در اختیار دارند، جهان در دست سرمایهداران است و سیستم سرمایهداری عامل بدبختی بشر محسوب میشود.
-اینها گزارههایی است که در ابتدا درست به نظر میآید؛ اما چون در عمل پیاده میشود، جز ناکارآمدی و فساد نتیجهای ندارد. در ابتدا پیامهای سوسیالیسم چون ساده و مبتنی بر غریزه است، طرفداران زیادی جذب میکند و در سخنرانیهای انتخاباتی و گرایشهای حزبی پوپولیستی مطرح میشود.
-به محض آنکه نخبگان و فعالان سیاسی و احزاب استخواندار با سابقهای نباشند که واقعیت سیاست و اقتصاد را درک کرده باشند و مردم را آگاه کنند، سیاست به دست عوامگرایان خواهد افتاد.
-وقتی که سرمایه نباشد، امکانی برای ساختن و آبادانی وجود ندارد. سرمایه فعالیت دانشگاهها را تضمین و پشتوانه مالیاتی برای امور حاکمیتی است. صاحبان سرمایه اغلب جویای راهکارهای خلاق هستند و بازار مبتنی بر رقابت، سلسلهمراتب طبیعی بر جامعه حاکم خواهد کرد.
-شهروندان هر چه شعار دهند که باید برابر باشند، شعار آنها بهدلیل بهبود وضع خود برای تحرک طبقاتی است؛ چرا که انسانها هویت و زندگی خویش را بر تمایز و تفاوت تنظیم میکنند. شعارهای سوسیالیستی حتی زمانی که موفق شوند دشمنی به نام لیبرالیسم خلق میکنند و بدون آنکه مبانی، نهادها و فنون سیاستگذاری علمی را بدانند، تنها شعار میدهند.
-سوسیالیسم منابع را میگیرد و بیحساب و کتاب آنها را توزیع میکند. در همه جوامع اشتهای سیریناپذیری برای کسب منابع بدون زحمت وجود دارد. و اینچنین مالکیت به خطر میافتد. مالکیت که از بین رود آنچه به فعالیتهای اقتصادی، رقابت و تلاش خستگیناپذیر در امر معاش مربوط است به سمت رانتخواری و سواریگیری مجانی حرکت میکند. هر گروه و صنفی خود را لایق امتیازها و بهرهمندیها فرض میکند؛ چون بازاری برای رقابت وجود ندارد و حکومت بزرگ در همه زمینهها مداخلهگر میشود.
-مرگ و زندگی و همه فعالیتهای اقتصادی بهصورت تصدیگری در اختیار حکومت است و اینچنین است که جامعه به لحاظ قدرت اقتصادی و شهروندان به لحاظ اعتماد به نفس در غیبت مالکیت تنزل جایگاه پیدا میکنند.
-دولت قدرتمند و جامعهای ضعیف با بوروکراسی مانع هر سیاست تحولخواهانهای میشود. به تدریج منابع هدر میرود، کار و فعالیتهای اصلی معیشتی ارزش خود را از دست میدهد، خدمات بیکیفیت میشود و در نهایت از دولتمردان تا شهروندان به انسانهایی ناراضی تبدیل میشوند. سوسیالیسم قواعد بازی منصفانه و رقابت طبیعی را به نفع بردگی و نابودی عزت نفس انسانها به هم میزند.
-هر کشوری که راه توسعه و سیاستگذاریهای خود را بر مبنای اندیشههای مارکس قرار داد، نتوانست از سیاهچالههای فساد، استبداد، بوروکراسی سنگین و جامعهای ضعیف خارج شود. سوسیالیسم آنچه طبیعی، سنتی و مبتنی بر قواعد تاریخی است بر هم میزند و به جای آن قواعد مبتنی بر عدم قطعیت را جایگزین میکند. اقتصاد برآمده از اندیشههای انتقادی و پسامدرن جز آشفتگی نتیجهای نخواهد داشت و این رسم تاریخ است که با قواعد علمی نمیتوان جنگید.
-منابع بیپایان نیستند، انسانها در واقعیت به لحاظ سرمایه، هوش و توانایی نابرابر هستند و تنها رقابت سالم میتواند شایستهها را در جایگاه بهتری قرار دهد. هرگونه مداخله سلیقهای به اسم عدالت، دلرحمی، اخلاق که آن هم در پس ماجرا برآمده از منافع حزبی و صنفی است، تنها سیستم را از حالت تعادل خارج میکند.
-نتیجه سوسیالیسم خلق بوروکراسی قدرتمند و شهروندانی بیتفاوت است؛ بهنحویکه حکومت اغلب وظایف حاکمیتی خود را رها میکند و به تصدیگری در اقتصاد و سایر حوزههای شهروندی مشغول میشود.
روحالله اسلامی
#پاینده_ایران
#جاوید_شاهنشاه_رضا_پهلوی
#کانال_آزادی_نوین
51 views ♚SHBANOO ANDYA♚ , 13:23