تو چیزهای بسیاری را سرکوب کردهای
این سرکوب شدگیها همیشه در ناخودآگاهت هستند
و همواره تو را اذیت میکنند، تو را مسموم میکنند
تا زمانی که رها نشوند، نمیتوانی با خودت آسوده باشی
و اگر نتوانی با خودت راحت باشی
چگونه میتوانی با جهان هستی راحت باشی؟
تو با خودت غریبهای و به سرکوب کردن همه چیز ادامه میدهی
زمان زیادی است که عمیقاً فریاد نزدهای، نخندیدهای، اصالتاً نگریستهای، هیچ کاری نکردهای که تمامیتت درگیرش باشد
در اصل دیوانگی را جمع کردهای
و این سرکوبها آتشفشانی است که هر لحظه میتواند فوران کند
احساس آسودگی و سبکبالی و بیوزنی فقط زمانی میآید
که چرندیات جمع شده در تو رها شود و بیرون انداخته شود
هر آنچه که در تو سرکوب شده را آزاد کن
اگر میخواهی فریاد بزنی، فریاد بزن
اگر میخواهی گریه کنی، گریه کن
اگر میخواهی بپری، بپر
اگر میخواهی برقصی، برقص
خجالت نکش
نگران قضاوت دیگران نباش
فقط نگران خودت باش
اگر نگران دیگران باشی نمیتوانی یک اینچ هم از جایی که هستی تکان بخوری
شجاع باش و تمام دیوانگیات را بیرون بریز...
اشو
@haaqiqat