𝙃's

2022-02-24 17:36:37 خودخواه، لجباز و عجول
هیچوقت نمی‌کنم من باخت و قبول! باز کردن / نظر دهید

2022-02-24 00:04:36 پسرا یه وقتاییم موقعی که خونه ی پارتنرتونید؛ خوبه که بی خیال روی تخت رفتن و انجام کاری که همه ی پسرا بلدن بکنن بشید و به جاش یکم متفاوت تر عمل کنید. آهنگ پلی کنید تانگو برقصید، ناخناشو لاک بزنید، موهاشو ببافید، بغلش کنید، بوسش کنید، باهم گیم بزنید، جک بگید،… باز کردن / نظر دهید

2022-02-24 00:04:25 پسرا یه وقتاییم موقعی که خونه ی پارتنرتونید؛ خوبه که بی خیال روی تخت رفتن و انجام کاری که همه ی پسرا بلدن بکنن بشید و به جاش یکم متفاوت تر عمل کنید. آهنگ پلی کنید تانگو برقصید، ناخناشو لاک بزنید، موهاشو ببافید، بغلش کنید، بوسش کنید، باهم گیم بزنید، جک بگید، بخندید، حرف بزنید، باهم غذای مورد علاقتونو درست کنید، فیلم بذارید ببینید، چایی یا قهوه بریزید آرزوهاتونو هدفاتون و مرور کنید، پلناتون برای آیندتونو به هم بگید، برای هم شعر بخونید، از احساساتتون نسبت به هم بگید، باهم نقاشی کنید، عکس و فیلم بگیرید، بذارید آرایشتون کنه، بذارید بفهمه شما فراتر از پایین تنتون هستید، رابطه رو همیشه توی نیاز جنسیتون خلاصه نکنید.
-دیاکو. باز کردن / نظر دهید

2022-02-24 00:02:40 اگه دوست نداشته باشه هر کاری ام بکنی بازم دوست نداره به زبان ریاضی:
@sogoandfuckyourlove باز کردن / نظر دهید

2022-02-23 19:48:20 گایز کسی پیج یا چنل یوتیوب یا چنل تلگرامی نداره که توش طراحی و از صفر آموزش بدن؟=) https://t.me/BChatBot?start=sc-476386-gvf2tst باز کردن / نظر دهید

2022-02-23 12:10:46 گایز کسی پیج یا چنل یوتیوب یا چنل تلگرامی نداره که توش طراحی و از صفر آموزش بدن؟=)
https://t.me/BChatBot?start=sc-476386-gvf2tst باز کردن / نظر دهید

2022-02-23 09:47:06 صدای ترانه‌ای غمگین در رادیو شنیده می‌شود
‏و من به چیزی غیر تو فکر نمی‌کنم.
‏زنده ماندن
‏در روزهایی که این قدر از تو دور افتاده‌ام
‏کار آسانی نیست.

‏- ناظم حکمت. باز کردن / نظر دهید

2022-02-22 22:41:06 یه وقتایی حس میکنم یه پیرزن ۹۰ ساله ی بد اخلاقم که شوهرمو تو جنگ از دست دادم و بچه هام ولم کردن تو خانه سالمندان و رسما کسی رو ندارم. باز کردن / نظر دهید

2022-02-22 18:50:06 وای من اردک میخوام باز کردن / نظر دهید

2022-02-22 01:40:37 برگشت سیگارشو گذاشت روی لباش همونطور که مشغول روشن کردنش بود بهم گفت: “ نه که دوستت نداشته باشم، نه. فقط می ترسم ازت. پیچیده ای. همونقدر که نداشتنت سخته، داشتنتم سخته. همونقدر که بلدی منو بخندونی، بلدی اشکم رو دربیاری. همونقدر که شعر حفظی و برام می خونی، فحشم بلدی. همونقدر که نرمی، زمختی. همونقدر که معمولا مؤدبی، اگه لازم باشه بی ادبم می شی. آدم نمیتونه بهت اعتماد کنه و کنارت آروم بگیره. همونقدر که بلدی امن باشی و آروم، ممکنه آدم رو پرت کنی ته دره. یه جایی که جنازه آدمم پیدا نشه. همه اینا رو می دونم ولی بازم نمی تونم دوستت نداشته باشم. بی زارم از این خواستنت. بی زارم ولی ازش لذت هم می برم. مثل لذت بازی کردن با دندون لق. درد کشیدن و لبخند زدن. من راستش خیلی وقته دیگه نمی دونم کدوممون دیوونه تریم.” باز کردن / نظر دهید