Get Mystery Box with random crypto!

سیدتی رقیه.. ساکن روزهای بی نورم.. گم شده آیه های مستورم زرد | حدیث اشک

سیدتی رقیه..

ساکن روزهای بی نورم..
گم شده آیه های مستورم

زرد بودم سیاه و سرخ شدم
رنگ رنگم شبیه منشورم

صورتم را گرفته ام‌ با دست
چون که روبنده نیست مجبورم

جور شد دیدن تو اما حیف
شرمسارم ز وضع ناجورم

رد شلاق ها کنار هم است
گاهی از دور مثل هاشورم

سن‌ و سالی ندارم اما من
بین زنها به پیر مشهورم

بس که لاغر شدم مشخص نیست
شبحم،آدمم و یا حورم‌..

با تمسخر نگاه میکردند
خسته از دختران مغرورم

در بساطم که نیست نقل و نبات
نوش جان کن ز گریه ی شورم

میشود روی سینه ام باشی؟!
کمکم کن نمیرسد زورم

گفتی از حرف آن سفیر بگو
ولی از من مخواه معذورم

##سید_پوریا_هاشمی
#حضرت_رقیه
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه
@hadithashk