Get Mystery Box with random crypto!

۱ هِنری (شاهزاده ی پرتغالی که به دنبال برده داری بود )از دیدن | هفت بال

۱
هِنری (شاهزاده ی پرتغالی که به دنبال برده داری بود )از دیدن برده ها خوشحال بود. اما راضی نبود.هر سال بردگان زیادی در آفریقا دست به دست می شدند و پرتغال در این تجارت سهمی نداشت. او دنبال جای پایی در آفریقا می گشت تا تجارت برده در شمال این قاره را به انحصار پرتغال در آورد.
هِنری، یک بار دیگر کشتی هایش را به راه انداخت؛ او در اندیشه ی فتح مراكش بود. سربازان پرتغالی، پس از پیاده شدن در ساحل مراکش، به طرف صحرا پیش روی کردند و توانستند شهر«سئوتا» را تصرف کنند. هنری، سرخوش از این پیروزی ، پیشاپیش سربازانش در بیابان پیش می رفت که در کمین مراکشی ها گرفتار شد. گروهی از سربازان پرتغالی کشته شدند و عده ی زیادی هم همراه هنری به اسارت در آمدند. هنری چه سرنوشتی در پیش داشت؟ آیا این بار نوبت او بود که برده شود و به فروش برسد؟
مراکشی ها، هنری را شناخته بودند. آنها معامله ای را به پرتغالی ها پیشنهاد کردند: سربازان پرتغالی آزاد می شدند و در عوض، پرتغالی ها از سئوتا عقب نشینی می کردند. هنری هم گروگان آنها باقی می ماند تا پرتغالیها کلک نزنند و به عهدشان وفا کنند.
هنری، پیشنهاد پرتغالی ها را با یک تغییرپذیرفت: برادرش «فرناندو» به جای او در گروگان مراکشی ها بماند؛ چون او می بایست سربازانش را در عقب نشینی فرماندهی می کرد.
مراکشی ها پذیرفتند. هنری، همراه سربازانش آزاد شد و به سئوتا برگشت؛ اما حاضر نشد شهر سئوتا را به مراکشی ها پس بدهد. این شهر، جایگاه خوبی برای اعزام شکارچیان برده به نقاط دیگر آفریقا بود. هنری به هیچ یک از نامه های پر از التماس برادرش پاسخ نداد.
هنری ، حمله های دیگری را برای برده گیری طراحی کرد و در یک حمله ی بزرگ به سواحل غربی آفریقا با شش کشتی توانست ۲۳۵ سیاه پوست را به بردگی بگیرد. پرتغالی ها در چند سال ۱۰۰۰ آفریقایی را به کشورشان بردند. آنها اکنون در اندیشه ی پیش روی در قلب آفريقا بودند و نمی خواستند به مناطق ساحلی اکتفا کنند.
در سال ۱۴۴۶ میلادی، ۱۹ پرتغالی برای شکار برده در طول ساحل رودخانه ی گامبیا پیش رفتند؛ اما این بار در دام قبیله های جنگل نشین گرفتار شدند و همگی به قتل رسیدند. دربار پرتغال پس از این حادثه تصمیم گرفت از اعزام شکارچیان برده به آفریقا خودداری کند. آن ها می بایست با پادشاهان و رئیسان قبیله های آفریقایی وارد معامله می شدند. پرتغالی ها، اجناسی در اختیار داشتند که برای آفریقایی ها جذاب بود. آنها به رؤسای قبایل، پارچه ، اسب، طلا و پوست بز کوهی می دادند، و در مقابل، اسیران قبایل دیگر را از آن ها می گرفتند.
قبیله های آفریقایی، حتی هنگامی که جنگی هم در کار نبود، افراد یکدیگر را می ربودند تا از آنها کار بکشند یا آن ها را به تاجران برده بفروشند. بعضی خانواده های فقیر هم بچه هایشان را به تجار برده می فروختند. قبیله ی قوی تر به قبیله ی ضعیف تر حمله می کرد، حیواناتش را به تاراج می برد، خانه ها را آتش می زد، آدم ها را اسیر می کرد و به اولین کاروانی که از آن اطراف می گذشت، می فروخت.

(#شکار_انسان/#مهدی_میرکیایی/ چاپ اول ۱۳۹۸/انتشارات سوره مهر/ صص ۱۵-۱۳)

@haftbaldt