برای پیمودن راه زندگی، صلاح آدمی در این است که توشهٔ بزرگی از | انجمن همیاران سلامت خانواده
برای پیمودن راه زندگی، صلاح آدمی در این است که توشهٔ بزرگی از دو چیز را به همراه داشته باشد یکی احتیاط و دیگر مدارا : اولی ما را از آسیب و زیان در امان میدارد و دومی از مشاجره و نزاع.
هرکس که ناگزیر در میان دیگر انسانها زندگی میکند، نباید هیچکس را به علت ذاتی که دارد مطلقاً مردود بشمارد، حتی اگر بدترین، فلاکت بارترین یا مضحکترین فرد باشد، بلکه باید فردیت او را به منزلهٔ واقعیتی تغییرناپذیر قبول کند که بر پایهٔ اصلی ابدی و متافیزیکی باید چنان که هست باشد.
در موارد وخیم بهتر است به خود بگوییم : «چنین انسانهای غریبی هم باید وجود داشته باشند.».
اگر چنین نکنیم، کاری ناحق کردهایم و آن فرد را به جدالی میان مرگ و زندگی فراخواندهایم. زیرا هیچکس نمیتواند فردیت خاص خود، یعنی خصوصیات اخلاقی، نیروهای ذهنی، طبع و جسم خود را تغییر دهد.
حال اگر همهٔ وجود او را یکسره محکوم کنیم، چارهای ندارد جز اینکه چون دشمنی جانی با ما بجنگد، زیرا فقط به این شرط حق وجود برایش قائل شدهایم که غیر از آن کسی باشد که هست و این ناممکن است.
بنابراین، برای زندگی کردن در میان آدمیان، باید برای همه، با هر خصوصیتی که دارند، هرقدر هم نابههنجار باشد، حق وجود قائل باشیم و فقط میتوانیم بکوشیم که از خصوصیاتشان برحسب نوع و کیفیتی که دارند استفاده کنیم. امّا نه میتوانیم امیدی به تغییرشان ببندیم، نه چنان که هستند محکومشان کنیم.
این درست مصداق این ضرب المثل است که : «زندگی کن و بگذار زندگی کنند».
اما این رفتار آن قدر که درست است، آسان نیست و آن کس سعادتمند است که از برخورد با بعضی از همنوعان، همیشه در امان باشد.
هنر تحمل کردن انسانها را میتوان با تحمل کردن اشیاء بیجان تمرین کرد که به علت خواص مکانیکی یا خواص دیگر فیزیکیشان با سرسختی سدّ راه ما میشوند، تمرینی که هر روز میّسر است.
وقتی شکیبایی را از این راه کسب کردیم، میتوانیم در مورد انسانها نیز به کار گیریم.
به این منظور، باید خود را به این فکر عادت دهیم که این مردم نیز مانند اشیاء بیجان، اگر مانع آزادی و فعالیت ما میشوند، به علت ضرورت ناگزیر طبیعتشان چنین تأثیری دارند.
بنابراین، برآشفته شدن در برابر چنین انسانهایی همان قدر احمقانه است که از سنگی که پیش پایمان میغلطد و راهمان را سد میکند، خشمگین شویم.