Get Mystery Box with random crypto!

پدر بسیار عزیزم چند وقت پیش، از من پرسیدی چرا می گویم که از تو | نشر هنوز

پدر بسیار عزیزم
چند وقت پیش، از من پرسیدی چرا می گویم که از تو می ترسم. من هم طبق معمول نتوانستم جوابی بدهم، از یک طرف به همین علت که از تو می ترسم، و از طرف دیگر به این علت که تعداد جزئیاتی که برای بیان علل این ترس لازم است، آنقدر زیاد است که من، در صحبت با تو، قادر نیستم حتی تا حدودی هم که شده آنها را در ذهنم نگه دارم...
تو در تمام مدت عمرت سخت کار کرده ای و همه چیز را فدای من؛ و در نتیجه من، زندگی راحت و مرفهی داشته ام، آزاد بوده ام هرچه بخواهم تحصیل کنم، دلیلی نداشته ام که نگران رزق و روزی باشم، یعنی اصولن نگران چیزی باشم. تو از این بابت از من تشکر نخواسته ای چون می دانستیی« تشکر فرزندان» یعنی چه، ولی لااقل توقع نوعی استقبال، یا نشانه ای از همدردی را داشته ای؛ و من در عوض، همیشه از تو فرار کرده ام و به اتاقم، به کتابها، به رفقای سر به هوا، به افکار عجیب و غریب پناه برده ام...
( برگرفته از نامه به پدر، نوشتۂ فرانتس کافکا، نشر خوارزمی)
#نشر_هنوز
@hanooz.pub