| حسْبِ حال |

2023-01-06 22:40:56 ما در چه شماریم؛ که خورشید جهان‌تاب
گردن به تماشای تو از صبح کشیده است

[ صائب تبریزی ] باز کردن / نظر دهید

2023-01-05 20:14:43 یک. آدم بودن مسئله دشواری‌ست. گاهی احساس می‌کنم هر تقلا و تلاشی بیهوده‌ست. هر چقدر می‌دوم نمی‌رسم، هیچ کسی پشت در نیست و در کوفتن بی‌‌فایده‌ست. کاش می‌شد برای مدتی از زیستن مرخصی گرفت.

دو. حالا فهمیده‌ام که کار در بازار و ارتباط مستقیم با آدم‌ها را به شغل‌های پشت میز و لپ‌تاپ نشینی ترجیح می‌دهم. این به این معنی نیست که کار بازاری آسان‌تر است، نه اتفاقا! یک لحظه‌هایی دلم می‌خواهد مغزم را از توی سرم در بیاورم و به‌دورترین نقطه‌ای که می‌شود، پرتش کنم، اما با همه این‌ها، خستگی‌ای که به‌م می‌دهد را دوست دارم.

سه. درمانگر می‌پرسد:
از چه فرار می‌کنی؟
پاسخش را می‌دانم؛
از خودم
از خودم
از خودم

چهار. عکس را نشانش دادم، لب‌هایش را ورچید و گفت:
«اممم! خوبه. اگه من نبودم عکس بهتری از آب درمیومد.»
نگفتم که همه قشنگی عکس به "بودن" توست.

#بداهه_نویسی باز کردن / نظر دهید

2023-01-05 18:40:02 تبریز/پیاده‌راه تربیت/دی ماه ۱۴۰۱ باز کردن / نظر دهید

2023-01-05 12:46:51 هیچ چیز به اندازه زخم‌های مشترک، نمیتونه قلب‌ها رو عمیقا به هم پیوند بزنه. باز کردن / نظر دهید

2023-01-05 11:32:05 تبریز برف نمی‌بارد و این جمله تاکیدی این روزها در هر گفت و گوی من است. از آدم‌ها سراغ برف را می‌گیرم. انگار که بارش برف دست آدم‌هاست! می‌‌دانی چه میخواهم؟ اینکه برف زیر پاهایم قرچ قرچ صدا بدهد. دوست دارم سر و گردنم را توی یقه پالتو قایم کنم و بااحتیاط قدم… باز کردن / نظر دهید

2023-01-05 11:20:04 باز کردن / نظر دهید

2023-01-04 21:14:32 بچه ده ساله، که به تازگی و ناگهانی پدرش رو از دست داده، به مادربزرگش گفته:
مادرجون! من نشستم فکر کردم، دیدم این غصه برای سن من زیادیه... باز کردن / نظر دهید

2023-01-04 11:09:31 ائو باز کردن / نظر دهید