داستان) نماز باران
زمان اشغال ایران توسط متفقین (۱۳۶۳ ه ق) مردم ازخشکسالی زیاد نزد آیتالله خوانساری رفتند و تقاضای دعا کردند...
ایشان به همراه جمعی ازمردم به بیابانی نزدیک قم میروند و نمازباران را میخوانند
روز اولودوم باران نمیآید، اماروز سوم( با گریه و الحاح بیشتر) باران زیادی میآید...
نیروهای خارجی(متفقین) که ایشان را مسخره میکردند،ازاین اتفاق اظهار شگفتی میکنند و...
آیة الله العظمی اراکی:
به آیةالله سیدمحمدتقی خوانساری گفتم:
شماخیلی جرأت کردید درمیان آن همه جمعیّت انگلیسیمنش رفتید ونماز باران خواندید!
درنمازحالتان چگونه بود؟
ایشان فرمود:وقتی اللهاکبر نمازراگفتم، احساسکردم با خودخدا درحال صحبت هستم وخودمرا درمقابل خدا یافتم،درقلبم احساس کردم که اگرالان ازخدا هر چیزی رابخواهم،اجابت میفرماید
بعدآیتالله اراکی درباره مرحوم خوانساری، فرمود:ایشان نگهبان قلب داشتند
کار نگهبان مراقبت است؛هرکسی که میخواهد ازبیرون بیاید،اورا بازرسی میکند
بعضیازبندگان صالح خدا،قلبشان نگهبان دارد اما بعضی ندارند!
عللخشکسالیوقحطی؛براساس روایات:
گناه مردم؛ ظلم حاکمان و غضب الهی
منبع:سایت حوزه علمیه قم
@hatampoori