نه هرچه که طلاست، بدرخشد! نه هر که سرگردان است، گمگشته؛ پیرِ | ོ☁ هوایِ پــرواز
نه هرچه که طلاست، بدرخشد! نه هر که سرگردان است، گمگشته؛ پیرِ دیرپا، خموده نخواهد شد، و یخبندان را به ریشههایِ ژرف راهی نیست. از "دلِ خاکستر" است که شعله بیدار میشود؛ و از میان سایههاست که "نور" بیرون میجهد. دشنهیِ شکسته، دوباره "نو نفس" خواهد شد، و آن که بی تاج و تخت مانده، دوباره پادشاه.