Get Mystery Box with random crypto!

سحرگاهان که مخمور شبانه کشید از کیر من آتش زبانه گرفتم کون دل | Hazaliat | هزلیات

سحرگاهان که مخمور شبانه
کشید از کیر من آتش زبانه

گرفتم کون دلبر را به دستم
بدو گفتم تویی آماده یا نه

بگفتا از ازل آماده بودم
بود نیکی و پرسش ابلهانه

لباسم گشت آندم پاره چون هالک
همه رفتار من شد وحشیانه

نمودم کیر را شلاق خوش دست
زدم بر کون نخستش تازیانه

چنان گازش گرفتم بر دو پستان
که اشک از دیدگانش شد روانه

گهی لیسیدمش زیر گلو را
گهی بوسیدمش بر ناف و عانه

نمودم دورخیزی و پس آنگاه
زدم چاقوی خود بر هندوانه

بباریدم بر او چون ابر رحمت
به گلدانش فشاندم چند دانه
Join
@hazaliat_official