Get Mystery Box with random crypto!

دوش گشتم من جدا از خواب شيرين ناگهان چشم سرخم شد به سمت خشتك | Hazaliat | هزلیات

دوش گشتم من جدا از خواب شيرين ناگهان
چشم سرخم شد به سمت خشتك خيسم روان

دست بردم داخل شرتم ز بهر جستجو
يافتم كيرم برون آوردمش من بى گمان

گفتمش اى بى نواى سرخ روى ريش دار
از چه رو خوابم نمايى منقطع اندر شبان؟

گفت آيا ياد دارى ظهر روز جمعه را؟
بر نظربازى دافان رفته بودى شادمان؟

من بديدم دخترى مانند حورى ، خوب رو
از قفا همچون جنيفر ، روبرو آرامِ جان

بعد از آن ساعت دگر چشمم نخوابيدست ،واى
مى فشانم اشك سيمين رنگ هر شب بى امان

گفت (عشقى) اين حكايت زان جهت مر خلق را
تا زند هر مرد جلقى بعد ديدار زنان
Join
@hazaliat_official