Get Mystery Box with random crypto!

davodabadi

لوگوی کانال تلگرام hdavodabadi — davodabadi D
لوگوی کانال تلگرام hdavodabadi — davodabadi
آدرس کانال: @hdavodabadi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 974
توضیحات از کانال

Hamid davodabadi
تماس با داودآبادی
@davodabadi61

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2022-06-30 09:59:04
290 views06:59
باز کردن / نظر دهید
2022-06-30 09:58:57 نشد بگم: خیلی دوستت دارم!

عصر روز دوشنبه 9 تیر 1365 (۳۶ سال پیش)
خط مقدم مهران
دو سه ساعت بعد، محسن (نفر وسط) دیگه نبود
عکاس: حمید داودآبادی

حسرت به دلم مونده که یه نفر، یواشکی دهنم رو ببرم دم گوشش، صدای آرومم رو بشنوه، سریع بذارم در برم که مجبور نشم چشمام به چشمای متعجبش گره بخوره.
اونم چشمای محجوب و سرشار از خجالت اون!

کاش اون شب، که فرمانده گفت: یه آر.پی.جی زن شیر بفرستید ...
وقتی محسن پرید و آر.پی.جی به دست رفت طرف خاکریز، صدای منو توی گوشش می شنید!
اون وقت که دستش رو بوسیدم، از خجالت لرزید. بغلش کردم، لبام رو بردم دم گوشش، خواستم بگم، روم نشد. هی پرسید:
- برادر داودآبادی ... شما هی می خوای یه چیزی به من بگی ولی ...
نگفتم. اشکام ریخت روی صورتش.

محسن از خاکریز رد شد و رفت توی سینه دوشکایی که دشت رو از آتش پر کرده بود.
پنج دقیقه بعد که فرمانده داد زد:
- یه آر.پی.جی زن دیگه بفرستید ...
کمرم بدجوری درد گرفت!
شکست.

طلوع روز سه شنبه 10 تیر 65 که خط مقدم مهران شکست، تیغ تیز آفتاب افتاد روی صورت محسن صباغچی که از خون سرخ شده بود.
چی کشید مادرش وقتی فهمید دومین پسرش هم رفته!

یعنی میشه روز قیامت، منو از تهِ ته جهنم بیارن بالا، اجازه بدن برم دم دروازۀ بهشت، محسن بیاد جلو و بگه:
- اون شب چی میخواستی بگی؟
دهنم رو ببرم دم گوشش، نمی خوام هیچکس حتی خدا صدای منو بشنوه، آروم در گوشش بگم:
- محسن ... خیلی دوستت دارم!

حمید داودآبادی
پنجشنبه ۹ تیر ۱۴۰۱
257 views06:58
باز کردن / نظر دهید
2022-06-30 09:38:47
218 views06:38
باز کردن / نظر دهید
2022-06-30 09:38:26 این هم از معجزات فضای مجازی
فقط همینم مونده بود که بشم
یهودی صهیونیست رابط سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی!
212 views06:38
باز کردن / نظر دهید
2022-06-27 23:46:01
236 views20:46
باز کردن / نظر دهید
2022-06-27 23:45:58 حلال کنم؟!
تیرماه سال 1368 (درست 33 سال پیش) به دلیل برخوردهای بد، مجبور شدم از نهادی که عاشقانه در آن مشغول بودم، استعفا بدهم.

یکی از دلایل این بود که:
از فساد و تخلفات یکی از آقازاده های پرادعا، به جناب رئیس - که همواره به نیروها توصیه می کرد کوچک ترین تخلفات را گزارش کنید – گزارش مستند و مفصلی نوشتم. خب انتظار داشتم با تخلفاتی همچون ترور و ... برخورد شدید شود.
فردا صبح دیدم کپی گزارش من دست همان شخص است و برایم خط و نشان می کشد.

همان ایام قرار بود حکم مسئولیت مهمی برایم بزنند. وقتی رفتم پهلوی معاون آقای رئیس، وقتی دلایل استعفایم را گفتم، با تکّبر گفت:
- تو چند وقت جبهه بودی؟
گفتم: 50 ماه، چطور مگه؟

سری تکان داد و با غروری وحشیانه گفت: آخه اونایی که زیاد جبهه بودند، مشکلات روانی دارند!

این را که گفت آتش گرفتم. بهش گفتم:
- اگر به جای رفتن به جبهه، رفته بودم خارج و حالا به عنوان مهندس یا دکتر جلوت بودم، جرات می کردی این جوری حرف بزنی؟
خندۀ شیطانی ای کرد و گفت:
- خب اون موقع فرق می کرد!

همان شد هر سختی بود به جان خریدم و برای این که باقی ماندۀ ایمانم که از همنشینی با شهدا بود از دست نرود، از آن نهاد آمدم بیرون.

اخیرا یکی از دوستانم گفت:
"دیروز پسر فلانی صحبت می کردم. چقدر قلمت را دوست دارد و بهت ارادت دارد. همۀ کتاب هایت را هم خوانده است. وقتی بهش گفتم:
ظاهرا پدر تو آن روزها به حمید خیلی ظلم کرده است.
گفت: اتفاقا یک بار از بابام پرسیدم قضیۀ شما با داودآبادی چی بوده و راست می گه بهش ظلم کردی؟
گفت: بله او درست می گه.
وقتی گفتم: خب چرا ظلم کردی؟
گفت: آن موقع قدرت دست مان بود ..."

و صد البته من فقط نمونۀ کوچکی از کسانی بودم که مورد ظلم او قرار گرفتند.

من که شکر خدا، راهم را شناختم و امروز همچنان منّت دار شهدا هستم!

ولی واقعا:
باید از او بگذرم و حلالش کنم؟
پس تکیلف حق الناس و ظلم چه می شود؟
آیا هرکس قدرت دارد، حق دارد به زیردستان ظلم کند؟
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
حمید داودآبادی
7 تیر 1401
سالگرد شهادت شهید مظلومی که به قول امام خمینی:
شهادت شهید بهشتی در برابر مظلومیت او بسیار ناچیز است!
221 views20:45
باز کردن / نظر دهید
2022-06-26 12:45:29
238 views09:45
باز کردن / نظر دهید
2022-06-26 12:45:21 برای روح پدرم فاتحه بخوانید

امروز ۵ تیر ماه، دومین سالروز وفات پدر عزیزم ذبیح الله داودآبادی است

برای آمرزش و غفران روح پدر عزبزم و همه درگذشتگان
فاتحه مع الصلوات

قطعا هرآنچه در این دنیای فانی با اعمال و کردار، گفتار و رفتار خویش می کاریم، در آن دنیا برداشت خواهیم کرد.

یقینا هر آنچه در فرصت کوتاه زیستن در این دنیا جمع کردیم، در آن دنیای باقی به کارمان خواهد آمد.

و حتما حق اهلبیت (ع) نیز جزو حق الناس محسوب می شود که همواره محتاج لطف، محبت و شفاعتشان هستیم.

شکی نیست قدم‌ گذاشتن امثال من در راه نبرد برای دین خدا و حفظ کشور و تا پای دادن خون جنگیدن، جز با رضایت پدر و مادر میسر نبود.

و آنان بخاطر تربیت ما و صبر و بردباریشان بر تبعات جنگ و فشارهای روحی ، جسمی و عصبی ناشی از جنگ، بیشتر از خود ما از ثواب جهادمان بهره خواهند برد.

پس:
برای غفران و آمرزش روح پدر عزیزم
که همه ثواب حضورم در جبهه دفاع از دین و میهن و نوش جان کردن تیر و ترکشهایم مدیون صبر اوست
و اینکه مورد لطف و رحمت الهی
و شفاعت اهلبیت (ع) قرار گیرد
فاتحه مع الصلوات

فرزند مرحوم مغفور ذبیح الله داودآبادی
حمید داودآبادی
۵ تیر ۱۴۰۱
229 views09:45
باز کردن / نظر دهید
2022-06-21 11:41:21
364 views08:41
باز کردن / نظر دهید
2022-06-21 11:40:42 حاج احمد خانه ندارد !
روزی روزگاری، در این خانه که امروز ویران است و متروکه، جوانی می زیست که پشت دشمنان از نامش به لرزه درمی آمد.
در این خانه که امروز مخروبه ای بیش نیست، کسی زندگی می کرد که زیر گامهای استوار او و همرزمانش، متجاوزین بعثی گریختند و قدم نحسشان از خاک وطن بیرون رانده شد.

در این کاشانه که امروز لانۀ معتادان و خلافکاران گشته، دلاورمردی نفس می کشید که مردان همرزم او، همت و دستواره، چراغی و توسلی و ... هر کدام برای خود یلی بودند.

روزی قرار شد این خانه شود "موزه خانۀ حاج احمد متوسلیان".

جلسات گذاشته شد.
حق جلسات واریز شد.
بودجه ها اختصاص یافت.
روبان ها بریده شد.
کلنگ ها زده شد.

مثل هزاران طرح قد و نیمقد که 43 سال است افتتاح می شوند و به افتضاح فراموش می شوند.

و امروز
از خانۀ سردار رشید اسلام حاج احمد متوسلیان در تهران، چهارراه مولوی، بازار سید اسماعیل، کوچۀ چهل تن
فقط مخروبه ای باقی مانده است و بس.

شما را به خدا
فردا که هوس می کنید حاج احمد را بیاورید
به این خانۀ مخروبه نبرید
یک راست ببرید به خانۀ ابدی

دوست خوب و هنرمندم "محمدرضا مهراندیش" 20 سال پیش، در این کوچه ها روان گشت و اولین مستند تلویزیونی دربارۀ حاج احمد متوسلیان را به نام "برادر احمد" ساخت.

او، امروز رفت که به خانۀ حاج احمد سر بزند ... این را دید که شما می بینید:
حاج احمد خانه ندارد!

حمید داودآبدی
پس از 40 سال، به انتظار هیاهوی 13 تیر 1401
323 views08:40
باز کردن / نظر دهید