2022-06-27 23:45:58
حلال کنم؟!
تیرماه سال 1368 (درست 33 سال پیش) به دلیل برخوردهای بد، مجبور شدم از نهادی که عاشقانه در آن مشغول بودم، استعفا بدهم.
یکی از دلایل این بود که:
از فساد و تخلفات یکی از آقازاده های پرادعا، به جناب رئیس - که همواره به نیروها توصیه می کرد کوچک ترین تخلفات را گزارش کنید – گزارش مستند و مفصلی نوشتم. خب انتظار داشتم با تخلفاتی همچون ترور و ... برخورد شدید شود.
فردا صبح دیدم کپی گزارش من دست همان شخص است و برایم خط و نشان می کشد.
همان ایام قرار بود حکم مسئولیت مهمی برایم بزنند. وقتی رفتم پهلوی معاون آقای رئیس، وقتی دلایل استعفایم را گفتم، با تکّبر گفت:
- تو چند وقت جبهه بودی؟
گفتم: 50 ماه، چطور مگه؟
سری تکان داد و با غروری وحشیانه گفت: آخه اونایی که زیاد جبهه بودند، مشکلات روانی دارند!
این را که گفت آتش گرفتم. بهش گفتم:
- اگر به جای رفتن به جبهه، رفته بودم خارج و حالا به عنوان مهندس یا دکتر جلوت بودم، جرات می کردی این جوری حرف بزنی؟
خندۀ شیطانی ای کرد و گفت:
- خب اون موقع فرق می کرد!
همان شد هر سختی بود به جان خریدم و برای این که باقی ماندۀ ایمانم که از همنشینی با شهدا بود از دست نرود، از آن نهاد آمدم بیرون.
اخیرا یکی از دوستانم گفت:
"دیروز پسر فلانی صحبت می کردم. چقدر قلمت را دوست دارد و بهت ارادت دارد. همۀ کتاب هایت را هم خوانده است. وقتی بهش گفتم:
ظاهرا پدر تو آن روزها به حمید خیلی ظلم کرده است.
گفت: اتفاقا یک بار از بابام پرسیدم قضیۀ شما با داودآبادی چی بوده و راست می گه بهش ظلم کردی؟
گفت: بله او درست می گه.
وقتی گفتم: خب چرا ظلم کردی؟
گفت: آن موقع قدرت دست مان بود ..."
و صد البته من فقط نمونۀ کوچکی از کسانی بودم که مورد ظلم او قرار گرفتند.
من که شکر خدا، راهم را شناختم و امروز همچنان منّت دار شهدا هستم!
ولی واقعا:
باید از او بگذرم و حلالش کنم؟
پس تکیلف حق الناس و ظلم چه می شود؟
آیا هرکس قدرت دارد، حق دارد به زیردستان ظلم کند؟
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
حمید داودآبادی
7 تیر 1401
سالگرد شهادت شهید مظلومی که به قول امام خمینی:
شهادت شهید بهشتی در برابر مظلومیت او بسیار ناچیز است!
221 views20:45