به قدرے ساڪتم حالا ڪه انگارے درونم حڪم آتش بس و حالِ چشمها | حـــس رویــایــے
به قدرے ساڪتم حالا ڪه انگارے درونم حڪم آتش بس و حالِ چشمهایم خوب و آرام است به قدرے ساڪتم انگار میان شهر قلبم صد هزاران مُرده دارد شعر میگوید ! ببےن ! من ساڪتم این بغض و این آشوب از من نیست ... دلم تنگ است؟ اصلا نیست ! ڪسی را دوست میدارم ... رها ، آرام و معمولے ؛ شبیه ڪلّ آدمها میان موجها چون قایقے بے سرنشینم بے سرانجامم ... نه فڪرے در سرم دارم نه عشقے در دلم آرامِ آرامم ... #حــســ_رویــایــے