Get Mystery Box with random crypto!

«حکم بن عتیبه»گوید: روزي در محضـر امام باقرعلیه السـلام نشسـت | حزب الله

«حکم بن عتیبه»گوید:
روزي در محضـر امام باقرعلیه السـلام نشسـته بودیم و اتاق پر ازجمعیت بودکه ناگاه پیرمردي که بر عصاي بلنـدي تکیه کرده بـود واردشـدوکنـار درب ایسـتاد وگفت:
سـلام بر تواي فرزنـدرسول خـدا و رحمت و برکـات او بر تو بـاد و
سکوت کرد.
امام باقرعلیه السـلام درجواب فرمود:
و علیک السـلام و رحمۀاللَّه و برکاته.
آنگاه پیرمرد به افرادحاضر در مجلس رو
کرد وگفت:
السـلام علیکم و آنگاه سکوت کرد تا اینکه همه جواب سلام او را دادندسپس روبروي امام باقرعلیه السلام ایستاد و
گفت:
یابن رسول اللَّه! مرا نزدخود بنشان که به خـدا سوگنـد من شـما را دوست دارم و دوسـتدار شـما را نیز دوست دارم
و به خـدا سوگند محب به شـما و دوست داران تان به خاطرطمع دنیوي نیست و به خدا قسم من دشمِن دشمِن شما هستم و از او بیزاري میجویم و این دشمنی و بیزاریم به خاطر خونریزي میان منو او نمی باشد.
واللَّه!
حلال شما راحلال وحرامتان را حرام میشمارم و گوش به فرمان شـما هسـتم.

فدایت شوم،

با این اوصاف امیدي براي نجات و سعادت من داري؟
امام باقرعلیه السلام فرمود:
پیش بیا، پیش بیا،
تا اینکه او را کنارخود نشاند آنگاه فرمود:
اي پیر مرد!
همانا مردي نزد پدرم علی بن الحسین علیهما السلام شرفیاب شد و این سؤال
تو را از او پرسـید و پـدرم به او فرمود:
اگر بـا این صـفات وحالات بمیري بر رسول خدا صـلی االله علیه وآله و علی وحسن وحسـین واردشوي و دلت خنک، قلبت آرام و دیـده ات روشن گردد و با فرشـتگان گرامی نویسـنده اعمال با روح و ریحان اسـتقبال شوي و این وقتی است که جان به گلويت رسد و اگر زنده بمانی آنچه سبب روشنی چشمت باشد را ببینی و در بالاترین درجات بهشت با
مـاخواهی بود.
پیرمردگفت:
چه فرمودي اي ابـا جعفر!؟

امام علیه السـلام همان سـخنان را براي او تکرار کرد.
پیرمردگفت: الله اکبر
اي اباجعفر! اگر بمیرم بر رسول خدا صـلی االله علیه وآله و علی وحسن وحسـین و علی بن الحسـین علیهما السـلام واردشوم و دیده ام روشنگردد و بـا فرشـتگان گرامی نویسـنده اعمال اسـتقبال شوم و هنگامی که جانم به لب رسـد و اگر زنـده بمانم آنچه دیـده ام را
روشن کند ببینم و باشما در بالاترین درجات بهشت باشم؟
این سخنان را گفت و صداي گریه اش بلندشد و هاي هاي گریه کرد
تا اینکه بر زمین افتـاد وحاضـران در مجلس بـا مشاهـده حـال او گریه کردنـد.

امام باقرعلیه السـلام خواست تا با انگشت خود قطرات اشک را ازگوشه هاي چشم آن پیر مرد پاك کند.
در این حال سر بلند کرد و به حضرت عرض کرد دستت را به من ده فدایت شوم!
امام علیه السـلام دسـتش را به وي داد، دست او را بوسید و برچشم ها وصورتش گذارد.
آنگاه نفسی از ته دل کشید و خداحافظی کرد و رفت...
ْامام باقر علیه السـلام نگاهی به پشت سـر آن پیرمرد کرد و به حاضـران فرمود:
هرکس میخواهد مردي از اهل بهشت را ببیند به این مرد بنگرد.
روضـه کــافی،حــدیث 30 ،حــدیث الشــیخ مـع البــاقر علیـه الســلام

@hezbooallah