اگر قرار باشد مشخصه ای را برای «آرت» در مقابل «کرافت» در نظر ب | حرفه:هنرمند
اگر قرار باشد مشخصه ای را برای «آرت» در مقابل «کرافت» در نظر بگیریم بدون شک مبرا بودن از فایدهمندی و کارکرد از مهمترینِ آنهاست. به طوری که اصلاً آرت بودنِ آرت با نداشتن کارکرد یا فایدهی عملی، بهعنوان مهمترین معیار سلبی، تعریف و تبیین میشود. اما نردروم با طرح ایدهی «کیچ» سعی دارد پیوندی دوباره را با مقولات کارکرد و عملکرد و عملگرایی برقرار کند. او کیچ را، احتمالاً در تقابلی لجبازانه با کسانی مثل گرینبرگ، چنان در مقابل هنر پیشرو قرار میدهد که تو گویی از مترادف دانستنِ کیچ و پَسروی ابایی ندارد و بهصراحت خواهانِ برجستهکردنِ دوباره، و البته مسئلهدارکردن، تمایز مدرنیستیِ آرت و کرافت است. او در اینباره میگوید: «آری، کیچ باید از هنر مدرن جدا شود. هدف هنرمند کیچ، متفاوت از افق و انتظارات مدرنهاست. من میدانم که کیچ اصطلاحی دشوار است و فهمش چندان ساده نیست، اما کیچ بهشدت پراگماتیک است و ماهیت خود را در عمل بهخوبی نشان میدهد.»
متن کامل:
https://b2n.ir/j08302