فیلمنوشت: 'خاطره نوروزی و رویای پوتینی' نادر صدیقی، نو | حسام الدین آشنا
فیلمنوشت: "خاطره نوروزی و رویای پوتینی"
نادر صدیقی، نویسنده و پژوهشگر، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
فیلم "گون کچدی" (۱۹۷۱) در ناخودآگاه برزباننیامده خود زمان کمونیستی را به شکل زمان سازنده، نو و روبهآینده نشان میدهد و گذشته باکو را، به شمول نوروز، به موزه خاطرهها میسپارد.
اسمر، زنی که دل در گرو گذشته دارد، پس از سالها دوری، روزی سرزده به باکو برمیگردد و در گذار یک گردشگری یکروزه در تونل زمان شاهد تخریب محله قدیمی خود در "ایچری شهر"( بخش مرکزی شهر) است که درعینحال، میراث ملموس گذشته را به زیر خاک میگیرد.
رستاخیز خاطره نوروزی، آنچه را که تیغ بولدوزو به زیر میگیرد، رو میآورد. به اوختای، دوست دوران دبیرستانیاش که اکنون معماری است نماد آینده، میگوید:
"یادت هست هر شب عید که خاله مسمه (معصومه) "شکر بورا" (شیرینی ویژه شب عید که زنان هر محله به شکل جمعی و گاه مناسکی آن را میپختند) میپخت، از بوی اون تا صبح خوابمون نمیبرد؟ منتظر بودیم زود صبح بشه چونکه میدانستیم سهم ما را حتما خواهد فرستاد".
اوختای در مقابل، روایتی تسلیبخش درباره "ضرورت تاریخی" به گذشته سپردن "ایچری شهر" یا همان "اندرونی-شهر" و برساختِ بنای "قصر نور" بر فراز ویرانههای آن سر میدهد.
اوختای از این نکته غافل است که نیروی خاطره که در زیر زمین شهرِ ادارکی مردمان اندرونی میشود و تن به تیغ بولودوزورها نمیسپارد، بیگانه با آیندهمندی نوروز و اذان که از راه خواهد رسید و کنش کمونیستیِ "به زباله تاریخافکنی" را به موزه تاریخ خواهد سپرد.
نیروی نرم یک کشور در تحلیل نهایی در آن داستانی نهفته است که یک ملت درباره ارزشهای خود میسراید.
روایتِ خمینیوار به موزه رفتن کمونیسم و روایت برآمدن نوروز بر فراز ویرانههای امپراتوری کمونیستی، یکی از مولفههای قدرت نرم این کشور بود.
اکنون باید با تکیه بر آن نیروی نرم روایی، ترکیببندی نوینی میان سده نوین نوروزی و فراخوان صلح بهاری به عمل آورد و در کنار جامعه جهانی و امت مسلمان، پوتین را به کنار نهادن جنگ و توهم احیای آن امپراتوری که "زندان ملل" بود، دعوت کرد.