*از سلاله ام البنین* سال دومی بود که #مداح هیئتمان شده بود | هیئتی ها
*از سلاله ام البنین*
سال دومی بود که #مداح هیئتمان شده بود؛ خالص، محجوب و نجیب... خیلی باهاش حال میکردیم. آقا مصطفی همیشهٔ سال، جبهه بود. ولی این دو سال که دههٔ اول رو برامون مداحی میکرد، از جبهه میاومد و بر میگشت.
اون سال، عاشورا رو هم سنگ تمام گذاشت و بعدش هم خداحافظی کرد و برگشت جبهه. اوایل دی ۶۵ خبر رسید تو کربلای ۴، کنار خور عبدالله توی تله قیری که بعثیها کار گذاشته بودند فرو رفت، سوخت و ذره ذره شد. *حالا مصطفی خودش یک روضه مکشوف شد.*
قبل از آن، مرتضی و علی دو برادر دیگرش هم آسمانی شده بودند و مثل مصطفی پیکر مطهرشان مفقود شده بود. انگار پسرای این خانواده شرط کرده بودن که همه چی شون رو بذارن و چیزی ازشون برنگرده.
شاطر حسن و عذرا خانم_ که معلمه قرآن بود_، خوب به همه فهموندن که رزق حلال (شاطری) و سعی نورانی (تعلیم قرآن)، چه ثمرات درخشان و فرزندان دردانهای به ارمغان میاره. جالب ماجرا اینکه بعد از سالها در دو مرتبه، دو جنازه رو به اسم مرتضی و علی تحویل خانواده دادند اما عذرا خانم اونا رو قبول نکرد و گفت: _بچههای من برگشتنی نبودن._ از این امالبنینها این انقلاب فراوان دارد ...