Get Mystery Box with random crypto!

“حالم از خودم بهم می خورد. راستی که دارم بالا می آورم. دنیا در | 📖 فروشگاه کتاب هزارتو

“حالم از خودم بهم می خورد. راستی که دارم بالا می آورم. دنیا در برابرم باز، تا چشم کار می کند گسترده است و من پاهایم فلج است. با چشمی اینجای امروز را می پایم ولی چشم دیگرم با تردید و دیرباوری آینده را می بیند و می سنجد و مثل شاهین ترازو در نوسان است یک جا و در یک حالت نمی ماند، استوار نیست این چشم “عقل” مثل الاکلنگ میان حالت ها و احتمال های گوناگون تاب می خورد…. در چنین روزهایی که دنیای ما دارد زیر و زبر می شود، من نه کاری از دستم برمی آید و نه حتی حرفی دارم. هفته پیش یک صبح تا غروب نشستم که مقاله ای بنویسم، نتوانستم، چیزی برای گفتن نداشتم. بالاخره وا دادم… نمی دانم چه باید بکنم و چه کاری درست است. در کنار مردم بودن، خود را به سیل نهضت سپردن کافی نیست. نه ایمان به اسلام می تواند مرا جا کن کند و نه مارکسیسم که در نهایت دو بستر این جریان بنیان کن و خروشنده‌اند… “چشم عقل” من نگران آینده است، آینده ای که در بهترین حال با سال ها دیکتاتوری مذهبی روبرو خواهیم بود.”
@hezarbook