لئوپولد فون زاخر-مازوخ یک نویسنده اتریشی – آلمانی بود. وی رمان | 📖 فروشگاه کتاب هزارتو
لئوپولد فون زاخر-مازوخ یک نویسنده اتریشی – آلمانی بود. وی رمانهای عاشقانهای نوشته که در آنها شیوه عشقی عجیبی مبتنی بر درد کشیدن عاشق از طرف معشوق وجود دارد که آن شیوه پس از وی به مازوخیسم (خود آزاری) معروف شدهاست. رمان “ونوس خزپوش“ یکی از مشهورترین رمانهای ساشر ـ مازخ است. از متن کتاب: همنشین دلبربایی داشتم. روبرویم کنار شومینه بزرگ رونسانسی ونوس نشسته بود. او یک زن معمولی هر جایی نبود که مثل دوشیزه کلئوپاترا با این نام مستعار علیه جنس رقیب جنگ به پا کند؛ بلکه الهه واقعی و حقیقی عشق بود. روی صندلی راحتی نشسته و آتشی پر سروصدا روشن کرده بود که انعکاسش با شعله های سرخ روی صورت رنگ پریده و چشم های سپیدش زبانه می کشید و گاهی هم روی پاهایش وقتی می خواست گرمشان کند با وجود چشمان مات سنگی اش سرش شگفت انگیر بود ولی این تمام چیزی بود که می توانستم از او ببینم.
ژان باتیست کلامنس در رستورانی به نام «مکزیکو سیتی» با غریبهای - که در اصل خواننده کتاب است- آشنا میشود و داستان زندگی خود را برای او بازگو میکند. ژان باتیست تعریف میکند وقتی چندی پیش به کار وکالت میپرداختهاست، زندگی سرشار از خودباوری داشته و در کنار انجام کارهای نیکی که آشکارا به چشم میآمده، از درون، خود را از دیگران برتر و هوشمندتر میشمردهاست. «ژان باتیست کلامنس»، در نیمه شبی هنگامی که در دریای خودباوری غوطه میخورد و از پیادهروی خود احساس خوشبختی میکند، به پلی میرسد. زنی برآب خم شده بود. نظری زیبا پسندانه به پشت گردن زن میکند و میگذرد، پنجاه متری که دور میشود، صدای فرو افتادن و برخورد جسمی را با سطح آب میشنود. بی هیچ اقدامی میگذرد و عمل خود را توجیه میکند. بدین سان، سقوط آغاز میشود و او مرحله به مرحله آن را شرح میدهد. میفهمد که دیگر دوستی ندارد، فقط شریک جرم دارد. از دیگران متنفر میشود… آنگاه سرگردانی آغاز میگردد. به دورویی خود پی میبرد. به جستجوی راه گریز میپردازد. نیاز به اعتراف آزارش میدهد، اضطراب روی میآورد، احساس مرگ میکند. دست به کارهای مشغول کننده و فراموشی آور میزند، ولی سقوط ادامه مییابد. ژان پل سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیست معاصر این رمان را «زیباترین و فهمناشدهترین» کتاب کامو میخواند. کتاب به صورت مونولوگ اول شخص نوشته شدهاست. @hezarbook