قسمت اول با مقدمهای در باب بهشت شروع میشود. خداوند بنا به خو | 📖 فروشگاه کتاب هزارتو
قسمت اول با مقدمهای در باب بهشت شروع میشود. خداوند بنا به خواهش شیطان به او اجازه میدهد تا درستی و راستی فاوست، خدمتگزار خدا را آزمایش نماید. مفیستوفلس با فاوست سالخورده معاملهای میکند. اگر فاوست برای یک لحظه با این معامله موافقت کند، روح از تنش پرواز خواهد کرد. فاوست دوباره جوان میشود و با مفیستوفلس به مسافرت میپردازد تا از تمام لذایذ زمینی برخوردار گردد. در زمین عاشق دختر سادهای به نام مارگارت میشود بعد به او خیانت میکند و مسؤول سقوط و مرگ او میگردد. مفیستوفلس گمان میکند که روح مارگارت را اسیر خواهد کرد ولی صفای عشق او نسبت به فاوست و امتناع او از نجات یافتن از چنگال مرگ، سبب نجات او میشود. قسمت اول نمایش به پایان میرسد ولی فاوست هنوز در دنیای شهوات و هوسها، آن لحظه پر شکوه هستی را که در آرزوی به چنگ آوردنش میباشد، نیافتهاست.
در قسمت دوم فاوست که مربوط به زندگی عادی و زیبایی طبیعی است، شعر فلسفی عمیقی به کار گرفته شدهاست، که شباهت کمتری به قسمت اول دارد. فاوست در اینجا تمام قدرتهای دنیوی و معنوی را میآزماید و هنوز آن لحظهای را که چنین مشتاقانه در جستجویش است، حتی در عشق هلن تروا نمییابد. مفیستوفلس تقریباً از انجام معامله اش نومید شدهاست. سرانجام فاوست خسته و سیر از گشت و گذار دوباره مرد سالخوردهای میشود و علاقهمند میگردد که اراضی دریا را دوباره آباد کند. این نقشه در نظر او کار کوچکی مینماید و حال آنکه فواید بیشماری برای تعداد بسیاری از مردم دربردارد در اینجا فاوست با تعجب میبیند که این کار غیر جالب و اجتماعی خوشحالی عمیق و حقیقی را به او ارزانی داشتهاست. این انگیزه چنان شریف است که مفیستوفلس عاقبت ...
از متن؛
مردم نیمی جز به خوردن نمیاندیشند و نیمی دیگر به جلوه فروختن با رخت و لباسهای روزهای جشن.
این پول کاغذی؛ مانند نامههای عاشقانه، سفرش را به آسانی از کنار سینهی دلبران به پایان خواهند رساند.
همهی ما سرانجام به موجوداتی که خود آفریدیم، وابسته هستیم. @hezarbook