Get Mystery Box with random crypto!

هیچ !

لوگوی کانال تلگرام hich_channel — هیچ ! ه
لوگوی کانال تلگرام hich_channel — هیچ !
آدرس کانال: @hich_channel
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.97K
توضیحات از کانال

مجله سرگرمی خبری هیچ!
🔹ادمین تبادل و تبلیغات
🔹سفارش تبلیغات:
t.me/joinchat/AAAAAECtxH1AThLtNkNu-g

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2019-07-02 08:23:58
تارزانِ کی بودی لعنتی؟

تا تو باشی دیگه با شاخه درخت بازی نکنی

@Hich_channel
2.5K views05:23
باز کردن / نظر دهید
2019-07-02 08:23:26
در دبیرستانی در شیراز که آقای دکتر "مهدی حمیدی" دبیر ادبیات آن بود ثبت نام کرده بودم. اولین انشا را با این مضمون دادند: دیوان حافظ بهتر است یا مولوی ؟
برداشتم نوشتم: من یک بچه قشقایی از عشایر هستم. بهتر است از بنده بپرسید: میش چند ماهه می زاید؟ اسب بیشتر بار می برد یا خر؟ تا برای من کاملا روشن باشد. ... و تقریبا شرح مفصلی از حیوانات که جز لاینفک زندگی عشایر بود، ارائه دادم و قلمفرسایی کردم و در پایان نوشتم: من دیوان حافظ و مولوی را بیشتر در ویترین کتاب فروشی ها دیده ام. چگونه می توانم راجع به فرق و برتری این با آن انشا بنویسم؟

وقتی شروع به خواندن انشا کردم، خنده بچه ها گوش فلک ر ا پر کرد؛ ولی آقای حمیدی فکورانه به آن گوش کرد و به من نمره بیست داد. در کمال تعجب و ناباوری گفت: اتفاقا این جوان، نویسنده بزرگی خواهد شد. ...

"محمد بهمن بیگی" 
پایه گذار "آموزش عشایر ایران"
نویسنده کتاب "ایل من بخارای من"
برنده جوایز یونسکو
3.3K views05:23
باز کردن / نظر دهید
2019-07-02 08:20:40
اتحاد مورچه‌ها همیشه بی‌نظیره ، ببینید چطور بهم چسبیدن تا به لونه زنبور‌ها برسن

@Hich_channel
2.3K views05:20
باز کردن / نظر دهید
2019-07-02 08:17:47 هر وقت بین دو راهی موندین
شیر یا خط بندازین
مهم نیست که شیر میاد یا خط
مهم اینه که تو فاصله فرود سکه
می فهمید دلتون میخواد
شیر باشه یا خط...

@Hich_channel
2.0K views05:17
باز کردن / نظر دهید
2019-07-02 08:15:35
عروسک گردان‌های خونه مادر بزرگه در سالهای ۶۸-۶۶
به ترتیب از چپ مریم سعادت، مرضیه محبوب، ایرج طهماسب، فاطمه معتمدآریا، حمید جبلی، فرشته صدرعرفایی، عادل بزدوده و حسن پورشیرازی
@Hich_channel
2.3K views05:15
باز کردن / نظر دهید
2019-07-02 08:14:21
لحظه‌ها را درياب ...
زندگی در فردا نه، همين امروز است!
راه ها منتظرند تا تو هرجا كه بخواهی برسی!
لحظه‌ها را درياب، پای در راه گذار ...
رازِ هستی اين است ...

سهراب سپهری

صبح بخیر

Hich_channel
2.7K views05:14
باز کردن / نظر دهید
2019-07-01 15:37:25 The account of the user that created this channel has been inactive for the last 11 months. If it remains inactive in the next 7 days, that account will self-destruct and this channel will no longer have a creator.
12:37
باز کردن / نظر دهید
2019-06-30 08:34:36 رفتم یوگا اسم بنویسم، لامصـــب دو به شک بودم حوصلم میشه برم یا نه







که یارو گفت میای کلاس یه تشک و یه بالشم باید بیاری
فهمیدم همون ورزشیه که یه عمر دنبالش بودم

@Hich_channel
2.9K views05:34
باز کردن / نظر دهید
2019-06-30 08:34:30 دگرزیستی زنان:

زنها در زمان نامزدی بال درمیارن،پس از ازدواج دم! بعداز دیدن کارهای شوهرشون شاخ و پس از مرگ همسرشون پر!

@Hich_channel
3.8K views05:34
باز کردن / نظر دهید
2019-06-30 08:05:12 راز پشمک حاج عبدالله ...

حتما نام برند پشمک حاج عبدالله به گوشتون خورده؛ بعدش حتما یه خورده تعجب کردین و یا حتی خندیدین، اما راز نام گذاری این برند چیست؟؟؟

حکایت این داستان برمیگرده به دهه 1330 زمانی که بچه های دبستان اکبریه تبریز توی زنگ تفریح از بوفه ی مدرسه و از فراش مهربون مدرسه پشمک میخریدن.
عبدالله علیزاده معروف به حاج عبدالله مستخدم دبستان اکبریه تبریز بود که اصالتا از روستاهای نزدیک ارس که پس از قحطی و فراگیر شدن بیماری واگیردار وَبا ناشی از حمله متفقین، تمام اعضای خانوادش رو از دست داده بود و سپس به تبریز مهاجرت کرده و در این دبستان به عنوان مستخدم کار میکرد. اما حاج عبدالله قصهٔ ما به بچه های مدرسه علاقه وافری داشت چون خودش علاوه بر همسرش داغ سه کودک در همین سنین رو دیده بود. بچه ها توی زنگ تفریح از بوفه مدرسه پشمک میخریدن و هر کس پول نداشت از حاج عبدالله پشمک قرضی میگرفت. اما حاج عبدالله با اینکه به همه جنس قرضی میداد اما هیچ دفتر ثبت بدهی نداشت، رفته رفته بچه ها از مهربونی حاج عبدالله سوء استفاده کردند و اصلا پول نمیدادند، و برخلاف تصور حاج عبدالله ،علی رغم درآمد ناچیز فرراشی به هیچ کس نه نمیگفت ... تا اینکه مدیر مدرسه با دیدن تمام بچه های پشمک به دست در ایام زنگ تفریح با پیگیری ماجرا از این قضیه باخبر شد و سر همه کلاسها حاضر شد و با صحبتهای دلسوزانه اش همه رو توجیه کرد با این وجود هنوز اندکی از بچه ها شیطنت میکردند و پشمک مفتکی از حاج عبدالله میگرفتند. این منوال تا اوایل دهه چهل ادامه داشت تا اینکه در اواخر خردادماه 1341 حاج عبدالله به دلیل بیماری و کهولت سن درگذشت ...

حاج عبدالله با اینکه توی تبریز غریب بود اما یکی از باشکوهترین تشییع جنازه ها رو داشت
انبوهی از جمعیت که اکثرا هم جوان بودند و گریه میکردند حاج عبدالله ،بابای مهربون مدرسه رو تا قبرستان قدیم تبریز بدرقه کردند. اما جالبتر اینکه هر پنج شنبه بر سر قبر حاج عبدالله و برای شادی روحش پشمک پخش میکردند و این منوال چندین سال و تا اوایل دهه پنجاه ادامه داشت ...

بله بچه های دبستان اکبریه داشتند قرضشان را به حاج عبدالله ادا میکردند،
احسان البرزی و علی مردان طاهری موسسان پشمک حاج عبدالله دو تن از همان کودکان شیطونی هستند که هرگز بابت خوردن پشمک پول به حاج عبدالله نداده بودند و الان به یاد مهربونی و بخشش بی منت و همراه با لبخند حاج عبدالله فراش ، مستخدم دبستان اکبریه
نام برند تجاری پشمک شرکت خودشون رو، حاج عبدالله گذاشتند.

شادی روح این پیرمرد مهربون و همه مهربانان دنیا صلوات

@Hich_channel
4.0K views05:05
باز کردن / نظر دهید