Get Mystery Box with random crypto!

‍ ملنی شخصیتی نیست که علاقه‌مند به یک زندگی عادی و ساکت باشد. | کافه هنر

‍ ملنی شخصیتی نیست که علاقه‌مند به یک زندگی عادی و ساکت باشد. هنگامی که راد تیلور (میچل) وارد می‌شود ملانی تصمیم می گیرد کمی تفریح کند، خود را جای صاحب فروشگاه جا می زند. امّا به زودی میچل دست او را می‌خواند. ملانی حتی مرغ‌های عشق را هم نمی شناسد! میچل با هوش و خونسردیِ خود، با سوالاتش او را به دام می اندازد، وقتی پرنده‌ی فرار کرده را به قفس برمی‌گرداند می‌گوید: "برگرد به قفست ملنی دنیلز"، درواقع میچل هم آن پرنده را گیر انداخته و هم ملانی را.
متوجه می‌شویم که ملانی قبل‌تر نیز شیطنت‌هایی داشته‌ و به همین دلیل پایش به دادگاه نیز باز شده‌است. چند ثانیه قبل از اینکه میچ یکی از دیالوگ‌های مهم این سکانس «برگرد به قفس طلایی‌ت، ملانی دانیلر» را بگوید نمایی داریم از ملانی که چهره‌اش پشت قفس جای گرفته و محصور بنظر می‌‌رسد.
ملانی، سوژه‌ی اصلی داستان، زنیست مرفه، با شمایلی مغرور و شیطنتی که باعث می‌شود دروغ بگوید و خود را فروشنده نشان دهد. زنی پرانرژی و کنشمند که از طرفی این کنشمندی‌اش را می‌پسندیم ملانی سریعا در صدد جبران شکست خود برمی‌آید و تصمیم می‌گیرد با دو مرغ عشق، میچ را غافلگیر کند. شروع داستان فقط و فقط با یک «بازی» و شیطنت زنانه است. ملانی اینگونه با دو مرغ عشق تصمیم به سفر می‌گیرد.
#حامد_حمیدی
| The Birds 1963
Join @honar7modiran