2021-11-09 08:59:44
.
(عکس، تزئینی است و بهانهای شد برای نوشتن این مطلب با موضوع:
سنتور قدیمی معاوضه با سگ پشمالوی آپارتمانی)
یکی از استادانم گزارهای را از «فرانتس شوبرت» آورده بودند که: «آدم عامی هنر متعالی را از بین خواهد برد.» زیرا امری را برگزیده است که فراتر از ظرفیت ذهنی، هویت و جایگاه اجتماعی وی میباشد. آنگاه بناچار هنر نیز در حد فکر و توان ذهنی ناقص وی به زیر کشیده خواهد شد. او همان است که تاریخ نمیداند، رنج نمیشناسد، موسیقی برای وی دست مایه تفریح و نشخوار ذهنی در طول شب و روز است. فکر میکنم ما مردم ایران، بیش از هر ملت دیگری به گفته شوبرت نزدیکتر هستیم و کوتاه سخن اینکه این همان بیماری رنجآوری است که این روزها، بیش از هر زمان دیگری در فضای مسموم هنر موسیقی رخ داده است. هنر امروز از عفونت این درد، تبدار و بیمار است. اینکه هنر باید به عنوان بخشی از زندگی مردم درآید؛ بحث بسیار مهمی است و اینکه چرا این روزها مقوله فرهنگ اینقدر دستمالی شده و خفیف شده است، بحثی دیگر... هنر در زندگی مردم یعنی؛ حرمت نهادن به انسان. هنر وسیله رسیدن به این آگاهی است. هنر یعنی تولید فرهنگ، تولید محتوا، تولید دانش، خردورزی و مهر، درمان درد، تعادل در امور اجتماعی، بهزیستی و تعامل و کوشش برای تعالی جامعه فقر زده و درک شکافهای عظیم بین طبقات اجتماعی... این دردهای ناگفته مشهود، حاصل این است که ما آموزش ندیدهایم که انسانیت و معنا را تجربه کرده باشیم و همواره هنر را از دریچه تنگ فقر و حقارتهای شخصی خویش دیدهایم. گویا هنرمند روشنفکر در موسیقی ایران، پدیده نادری بوده و هست. این روزها دیگر انسانیت و تلاش برای ساختن جامعه خود، از مد افتاده است. راه درمان دردهای بیشمار این مردم، از سویی است و راه ترکیه و کنسرتهای کذایی از سویی دیگر...به گمانم آنچه در این عکس بنظر میآید، تمثیلی نمادین از هویت و هنر رنگباختهای است که با سرگشتگی نسل امروز معاوضه میشود.
شعری از ادیبالممالک فراهانی:
افسوس که این مزرعـه را آب گرفته
دهقـان مصیبتزده را خـواب گرفته
خـون دل ما رنگ مِـیِ ناب گرفته
وز سـوزشِ تب، پیکرمان تاب گرفته
رخسـار هنر، گونه مهتـاب گرفته
چشـمان خِرَد پـرده ز خوناب گرفته
504 views05:59