•×|به عنوان پزشک داوطلب در یک ناحیه محروم مرزی زندگی میکردم، | نه
•×|به عنوان پزشک داوطلب در یک ناحیه محروم مرزی زندگی میکردم، پسری پنج ساله رو داشتم معاینه میکردم که ناگهان گفت : 《برادر تو زندگی من را در طوفان شن نجات داد》 آن پسر روستایی بود، درخانه درس میخواند و تلویزیون نداشتن و برادر من در عراق سرباز بود... ■داستان واقعی■|×