Get Mystery Box with random crypto!

حکایت بدفهمی ما از خود و دیگری (غرب) (قسمت ششم) تقی رحمانی | حسین رزاق

حکایت بدفهمی ما از خود و دیگری (غرب) (قسمت ششم)

تقی رحمانی

غربی ها و اروپای غربی فهم و تبیینی از تاریخ خود دارند که در این فهم و تبیین از تاریخ گذشته خود متد و روش‌هایی اتخاذ کرده اند که به طور معمول روشنفکران سایر کشورها ازجمله روشنفکران ایرانی و حتی روشنفکران مسلمان با اقتباس از این متدها از تاریخ گذشته خود دچار بدفهمی شده اند.

اطلاق ملوک‌الطوایفی بر حکومت ایران، واژه درستی نیست و یا در ایران برده‌داری به آن مفهوم جهانی آن وجود نداشته است. در مواجه اول در ایران نوعی تقلید وجود داشته است و این یعنی که ما به صورت عینی و دقیق آن چه غربی ها بر امپراتوری‌های دوره‌های مختلف تاریخی در کشور خود اطلاق می‌کردند بر جامعه خود انطباق داده ایم.

به‌طورکلی آن چه که باعث ثبات سلسله ایرانی می شد، همایشی از عرفان، یک ساختار سلطنتی کارآمد که اقشار متفاوت را کنار هم جمع می‌کرده است و دین به‌عنوان یک عامل شریعت و حقوقی بود. این سه در کنار هم ساختاری درست می کردند که ویژگی آن با امپراطوری روم غربی متفاوت بود.

همچنین آن چه که به‌عنوان فئودالیسم در اروپا قابل توجیه است اصلا در ایران وجود نداشته است. بحث ما مشروعیت و نسبت دین و شاه است. این بدفهمی از خود است که فکر کنیم نظریه دو شمشیر که میان کلیسا و دربار وجود داشته، در ایران نیز بوده است. در ایران این دو بخش در نهاد سلطنت با یکدیگر آشتی می کردند. روحانیت تاجبخش نبود و شاه خود فره ایزدی داشت و روحانیت او را تأیید یا کنترل می‌کرد یا به تعامل می‌پرداخت.

متن کامل:
https://bit.ly/3rJ3PNK

@hoseinrazzagh