Get Mystery Box with random crypto!

در خلوتِ غم‌آور ِ قبرستان بر جای ایستاده لبخند می‌زند لبخند | " هوشنگ ابتهاج "

در خلوتِ غم‌آور ِ قبرستان
بر جای ایستاده
لبخند می‌زند

لبخند در گمان کسان است
دندان به هم فشرده
بانگی به درد را
پشتِ لبانِ بسته نهفته‌ست
در چشمِ بی‌نگاهش
خاموشی هزار نگفته‌ست

وینک ز شوخ‌چشمیِ ایام
مانده‌ست از عبور کلاغان سال و ماه
بر گوشهٔ کلاهش
نقشی به ریشخند!

روزی
در سال‌های دور
او را
با یاد زندگانی از دست رفته‌ای
اینجا نشانده‌اند
اما در این غروبِ غریبستان
بشنو ز لحنِ بی‌رمق باد
هر یادکرد سینهٔ گوری گشودن است

تندیس
خود حکایتِ تلخِ نبودن است !...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj