الانه که سرمو بکوبم به دیوار غذا / خوراکی بخوام بخورم ، میاد دست بزنه و پخش کنه اینور اونور . نمیخوره ها ، محض رضای خدا اگه یه قاشق خوراکی بخوره دلم نمیسوزه . بهش امروز هویج ، خیار و هندونه دادم . الان گُله به گُله خونه هندونه و هویج و خیار جویده و تف شده است ! میرم غذا درست کنم ، فسقل میاد گریه گریه که بغلم کن . میرم توالت ، میاد گریه گریه . خوراکی بهش میدم ، گریه ! بازی میکنه ، گریه ! تا وایمیستم سریع میدوه میاد که بغلم کن . رها کن دیگه بچه . یه چیزی باید بپزم که شام کوفت کنیم ، اه 249 viewsedited 15:26