#فیلمباز نام اولین فیلم ایرانی که دیدم و در خاطرم مانده، کاغذ | حضوری اتفاقی
#فیلمباز نام اولین فیلم ایرانی که دیدم و در خاطرم مانده، کاغذ بی خط بود. قطعا تماشای این فیلم برای کودک شش هفت ساله مناسب نیست. ولی من دیدم. دیدم چون چیز دیگری نبود با آن سرگرم شوم. امروز بعد از هفده سال دوباره به تماشایش نشستم و فهمیدم هدیه تهرانی چرا رویا میبافت، چرا نامش رویا رویایی بود و چرا پنهانی سیگار میکشید. کاغذ بی خط برای من یادآور کودکی از دست رفته بود و هست، پس نمیتوانم نگاهی حرفهای به نقد هرچند آماتورش داشته باشم. من به این فیلم، لوکیشنها، لباسهای هدیه تهرانی و کارگردانی ناصر تقوایی مهر بستهام. پس تنها میتوانم بگویم این فیلم را ببینید. برای روزهایی که کرایه تجریش تا اوین، سیصدتا تک تومانی اشک بریزید و به زندگی سال ۸۰ تهران بیاندیشید. به روزهایی که باغ فردوس هنوز مدرسه بود و پلاک خودروها زرد و سفید و پنج رقمی بودند. تهرانی که در انحصار پیکانهای بیجان بود و پاترول داشتن، نماد پولداری محسوب میشد. تهرانِ ساده و خانوادههایی با دغدغههای آسان، زنهای سرخورده از زندگی زناشویی که میخواهند به هر ترتیبی شده از زیر بار سنتی بودن دربروند اما گیر زیرپوشهای کثیف شوهرشان میافتند. تهرانی که تنها دغدغه روزنامههایش قتل بود. نه خبری از به رگبار بستن انسانهای تشنه لب بود و نه فضای مجازی، نه اینستاگرام وجود نداشت و نه انقدر آلوده بود. من دلبسته آن تهرانم، همان تهرانی که حال دیگر وجود ندارد.