غزل میلاد عرفانپور در سوگ شهید صیادخدایی
دریغ است در آرزو ماندن ما
خوشا از لب او، فراخواندن ما
بهاری میاید...بهاری میاید
جهان است و اسفند سوزاندن ما
شهابیم و پیغامی از صبح داریم
که شب حرص دارد به تاراندن ما
شکوه حیاتیم و این مُردهماران
ندارند قدرت به میراندن ما
شهادت بده ای شهادت! : «که بودیم؟»
غریبیم و با تو شناساندن ما
برو جوهر از خون بیاور که سخت است
به دنیای امروز فهماندن ما
@hvasl