#پیام_ناشناس سلام دخترم ۱۸سالمه من تولد ۱۸سالگیم که امثال گ | 「 اعتراف کن 」
#پیام_ناشناس
سلام دخترم ۱۸سالمه من تولد ۱۸سالگیم که امثال گرفتم تصمیم گرفتم که حالا به سن قانونی رسیدم تولدم حالت پارتی داشته باشه مشروب چند تا از رفیقای پسرم دوست پسرای دوستام اینا بیان حالا بماند که مامانم اجازه نداد ولی یک از رفیقای پسرم کفت باغ از من تدارکات از من تو تولدتو بگیر همونجوری که دلت می‌خواد بعدش باهام حساب میکنی منم از خدا خواسته قبول کردم من رفتم ارایشگاه که موهام درست کنم رفیق پسرم اومد دنبالم منو برد باغ کیک برام گرفت (کیک فقط سلیقه اون بود بقیه چیز ها من )) من اصلا یک درصددم به این مهربونی بیش از حدش شک نکردم
ما وارد باغ شدیم دستمم گرفت کفت پرنسسو آوردم من تا اومدم نگاش کنم بوسم کرد پرام ریخته بود همه دست میزدن من تو شوک موقع کادو ها که شد همه کادو دادن رفتن این رفیق پسرم بزاریم کادوشو نزاشت باز کنم ولی خریده بود روی میز بود وقتی همه رفتن قرار شد من اون آخری بریم گفت کادو برات کوشی گرفتم برو جلو مامانت باز کن بگو بردیا گرفته که جلو مامانت بیام بالا چون مامانت با مامانم صمیمی میخوام ابرو داری کنم کفتم وای مرسی چشم من گاو رفتم خونه کفتم مامان این کادو بردیا داده مامانم کفت اوه باز کن ببینم بازش کردم پرام ریخت تو دیلدو کلی وسایلای جنسی از شورت ویبره دار بگیر تاااااا من دهنم باز مونده بود یک دیلدو مشکی بزرگ توش بود که اصلا نگم و من الان چند ماه میگذره که با رفیق پسرم حرف نزدم مامانمم همچنان چند ماه با من
