سلام ۲۹سالمه زنم و شوهرم ۴۵ سالشه. ۴ساله ازدواج کردیم از سالی کاومدمخونه خودم فقط خیانت دیدم نمیگممنو دوس نداره ولی خیانتممیکنه ب لاس زدن و فوت فتیش با زنای دیگه علاقه داره..حالا اینمنمک نه میتونم طلاق بگیرمچون شرایط خونه مامانبابامو دوس ندارم برگردم اونجا همدوسش دارمو محبتی ک این مرد بهم کرده جدا از خیانتاش پدرمادرمم بهمنکردن. امروز بعد مدتها کقول داده بود بزاره کنار داشت بابکی صحبت میکرد کصدای زن بود واضح نبود ولی فهمیدم زنه.. بهش پریدم اونم بلند شد کتکم زد .چندروزه خیلی تو خودم و باخودم حرف میزنم و تنهام.خیلی قهر کردم رفتم خونه بابام ولی باز برگشتم چون زندگبمو دوس داشتم ولی الان دیگه مستاصل شدم نه درامدی دارم ک جدابشم نه دوس دارم بعد طلاق برم خونه بابام. شما بگین چیکتر کنمکاروم بشم و کار ب کار شوهرمنداشته باشم .نیاز جنیسمم زیاده و خیلی تو فکر سکس با یکنفر دیگه ولی درحو فکره خیانت نمیکنم. هیجمردی نیس ک منو جذب کنه فقط دوس دارم شوهرم درست بشه. لطفا بزار متنمو و اگه کسی میتونه راهنمایی کنه چیگار کنم ک فکرم ازاد بشه ک کمتر گریه کنم