Get Mystery Box with random crypto!

#پیام_ناشناس منم یه داستان دارم میگم بهتون اسمم حامده موضوع | 「 اعتراف کن 」

#پیام_ناشناس

منم یه داستان دارم میگم بهتون اسمم حامده موضوع مال خیلی وقت پیشه بچگیای ما به شب رفتم پشت بوم خونه مون باد زده بود انتن خونه تکون خورده بود رفتم انتن رو درست کنم یه نمه بارونی هم میزد اومدم رد شم چشمم افتاد خونه همسایه پشتیمون دیدم بله همسایه مون یه زن و شوهر ترک تبریز بودن مرده قدبلند و لاغر بود زنه خوشگل و لوند همیشه هم حال پخش میکرد ولی چون از ما خیلی بزرگتر بود به ما راه نمیداد ولی تو عالم نوجونی تو کف اش بودیم خلاصه دیدم که بله لنگارو داده بالا داره میکنه زنه هم اه و اوه میکرد صداشو قشنگ من میشنیدم مرده هم چند بار پوریشن عوض کرد اخرای کار پوزیشن سگی قومبولو داد بالا از پشت میکردش طرف ابش که اومد زنه ولو شد مرده هم پاشد رفت حموم این زنه حدود نیم ساعت همینجوری لخت افتاده بود کلی هم با خودش ور رفت خلاصه تو اون موقع نوجونی که کمتر فیلم سوپر طبیعی میشه دید این صحنه مارو دیوانه کرده بود تا مدت زیادی به یادش جق میزدم هر وقتم خانمه رو میدیدم با حسرت نگاش میکردم زنه هم نمیدونم حس میکردم منو دیده تو اون نیم ساعتی که تو جاش دراز کشیده بود خیلی بد نگاه میکرد و حال پخش میکرد ولی شوهرش خیلی ترسناک بود جرات نمیکردم بهش پیشنهاد سکس بدم این بود خاطره ای که هیچ وقت از یادم نمیره.

Admin (Mamad) :

-

@I_ETRAF