- take it easy سخت نگیر - be/get used to(doing) s.th عادت کردن | اصطلاح و اسلنگ
- take it easy سخت نگیر - be/get used to(doing) s.th عادت کردن به (انجام دادن ) چیزی I do the dishes every day , so I'm used to it من هر روز ظرفارو میشورمو عادت کردم بهش - on purpose عمدا did you break the cup on purpose ? فنجونو عمدا شکوندی ؟ - as far as the eye can/could see تا اونجایی که چشم کار میکنه I remember when this was all farmland as far as the eye could see من یادمه وقتی این همش مزرعه بود تا اونجایی که چشم کار میکرد - given ( the fact ) that باتوجه به این واقعیت که given that he's had 6 months to do this , he hasn't made much progress با توجه به این که 6 ماه وقت برای انجامش داشت ، اما پیشرفت زیادی نکرده - It's a long story این قصه سر دراز داره - make time فرصت کردن in a relationship you have to make time for each other توی یه رابطه شما باید واسه همدیگه وقت بذارید - keep your head خونسردیتونو حفظ کنید - to lose your head از دست دادن خونسردی ، دستپاچه شدن he usually stay quite calm in meeting but this time he just lost his head اون معمولا کاملا آرومه توی جلسه اما این دفعه همون لحظه اون خونسردیشو از دست داد - 170. keep your shirt on عصبانی نشو ، به خودت فشار نیار