به_خود_آ

2022-05-25 20:59:28 عصبانی شدم، بیاد آرمان‌هایم افتادم که هر روز ساعت‌ها در دانشگاه بحث می‌کردیم، حکومت مستضعفان، سروری کوخ‌نشینان، ننگ بر سرمایه‌داری و... مرا به جرم عدالت خواهی و دفاع از حق مردم و تو را به جرم دفاع از من آورده‌اند، حالا شش ماه است اینجایم، می‌گویند می‌گویند در این وانفسا آب هم بخوری با سابقه‌ی فعالیت‌های دانشجوی‌ات خرابکار بحساب می‌آیی.

سرشب خبر آوردند که می‌خواهند جایم را عوض کنند، شاید جای تو را هم بخواهند عوض کنند، به دیوار نگاه می‌کنم دلم شور می‌زند، غم روی سینه‌ام سنگینی می‌کند.

در باز می‌شود و نگهبان می‌گوید:

– بیرون!

من جلوی در می‌ایستم، چشم بند می‌زنند، از گوشه‌ی آن می‌توانم ببینم، درِ روبرو را هم باز می‌کنند، تو را می‌بینم، چقدر پیر شده‌ای، موهای صافت حالا ژولیده و کثیف است، سرت پایین است، خون روی گونه‌های سفیدت ماسیده، صدایت می‌زنم، سرت را به زحمت بالا می‌آوری، می‌گویم نترس می‌خواهند جایمان را عوض کنند و تو لبخندی می‌زنی، نگهبان می‌گوید ساکت، امتداد لبخندت را می گیرم بر لبان، لبخندی جان تازه می گیرد.

سحر است، هیچ‌کس حرف نمی‌زند، تنها صدای پا می‌آید و گاهی سرفه‌ ای، پله را نمی‌بینم، می‌خواهم بیفتم، سِکَندَری می‌خورم، نگهبان به طرفم می‌آید، با قنداق تفنگ به پشتم می‌زند و می‌گوید برو توی صف، صدای رعب‌‌آوری می‌گوید بایستید، چشم‌بندهایمان را باز می‌کنند، آسمان خاکستری خورشید را پنهان کرده، اخرین نگاهم را به سمت دیوارهای سرد و سیاه زندان می اندازم. می‌گویم خورشید نمی‌آید، سرد است.


برای همه آنهایی که در راه وطن و ارزش های خود جنگیدن،یادشان و نامشان را گرامی میداریم.


#مارال باز کردن / نظر دهید

2022-05-25 20:59:27 #داستان

با تیغه‌ی فلزی مدادتراشم روی نیمکت چوبی کهنه نام تو را می‌نویسم، زیرچشمی نگاهت می‌کنم، یک ردیف جلوتر از من نشستی و حرف‌های خانم عبدی را گوش می‌دهی، سرم را روی نیمکت می‌گذارم، همانجا که اسمت را حک کرده‌ام، چشمانم را می‌بندم.

از همان اول هم مهربان و درس‌خوان بودی، صبح‌ها دم در مدرسه منتظر می‌ماندم تا بیایی و رد بوی شیرین عطرت را می‌گرفتم و پشت سرت راه می‌افتادم و مثل همیشه پشت سرت می‌نشستم، روی آخرین #کاغذ دفتر مشقم اسمت را طوری که کسی متوجه نشود نوشته بودم، حواست به من نبود، نمی‌دیدیم.

صبح چادر سیاه تاریک شب را به کناری انداخت و با سرانگشتان مهربانش صورتم را نوازش ‌کرد، از روی تخت بلند ‌شدم، در دالان نور بی‌رمقی که از پنجره‌ی کوچک خود را گرفتار کرده می‌نشینم، به دیوار خیره می‌شوم، اسمت را که با ناخن روی‎ ‎آن نوشته‌ام نگاه می‌کنم، سرم را روی زانوهایم می‌گذارم و در رویا به حیاط مدرسه‌ی دوران کودکیم در #روستا می‌روم، شش‌ساله بودیم، کنارت ایستادم، خواستم اسمت را فریاد بزنم تا ببینیم، خانم فرخ با خط‌‌کش توی سرم زد، چه درد شیرینی، تو با خشم به او گفتی نزنش، کاری نکرده، بعد تکه‌ای از لقمه‌ات را به من دادی، شاید از همان روز بود که فهمیدم بی‌تو نمی‌توانم زندگی کنم، برای منِ بی مادر، بودنت مهر و عشق بود، و تو تنها #سهمیه من در تمام رویاهایم بوده‌ای.

یاد روزی افتادم که به خانه‌مان ریختند، همه چیز را زیر و رو کردند، یادته! وقتی اعتراض کردم یکی‌شان با مشت به صورتم زد، دوباره با خشم گفتی نزنش بی‌شرف، شاید اگر حرفی نزده بودی با تو کاری نداشتند، اما باز هم مثل تمام این سال‌ها پشتم درآمدی، هردویمان را پشت ون انداختند و بعد در مرکز جدایمان کردند، چند ماه است از تو بی‌خبرم؟! نمی‌دانم!

سرم را بلند می‌کنم آفتاب چشمم را می‌زند اما دوست دارم، یک روز پاییزی درست مثل همین روزها زیر آسمان آبی دراز کشیده بودیم، هوای سرد #کوهستان گرمای آفتاب را بی رمق کرده بود اما با این حال آفتاب چشمانمان را می‌زد. اما دوست داشتیم، گفتم دو تا دختر می‌خواهم رها و ندا، گفتی من یک دختر و یک پسر می‌خواهم آزاد و رها، گفتم اصلاً هر چی تو بگی، بلند خندیدیم!

#نگهبانی با لگد به در آهنی زد و گفت چه مرگته؟! اشک‌ از روی لب‌های نیمه‌بازم می‌گذرد و به کف اتاق می‌افتد، نمی‌دانم تا کی می‌توانم تاب بیاورم. شب‌‌ها خواب می‌بینم هر دو کنار ساحل عاشقانه نشسته‌ایم و در آب دو دلفین مشغول بازی هستند، رها می‌گوید:

– بابا دلفین، می‌خواهم سوار شم!

و آزاد می‌گوید:

– بابا برویم توی آب؟!

به تو نگاه می‌کنم، با چشم می‌گویی آری و من می‌گویم بروید، دامن آبی چین‌دارت را پهن می‌کنی، سرت را روی شانه‌ام می‌گذاری، می‌گویم همه‌ی این زیبای‌ها از توست. لبخند می‌زنی، این بار صدای خنده‌ات نیامد، نگاهت کردم، غمگین بودی، خواستی چیزی بگویی، اما صدایت ضعیف بود، آنقدر ضعیف که نسیم آنرا ‌دزدید، رها و آزاد به سمت‌مان دویدند، گریه می‌کردند، دریا طوفانی شد، موجی آمد و آنها را با خود برد، تو گریه می‌کردی و من در آب می‌دویدم اما دریا خالی‌تر می‌شد و دو کودکمان، دورتر، برگشتم که نگاهت کنم نبودی، من تنها شدم!

داشتم خفه می‌شدم، بیدارشدم، دیوارها را که دیدم غم دنیا در دلم ریخت، سحر بود، درِ ‌کناری باز ‌شد، صبح از نگهبان که نان آورده بود پرسیدم، گفت چند زندانی جابجا شده‌اند.

دوست دارم پس از آزادی دست بچه‌‌ها را بگیریم به همان روستا برویم و توی جنگل قدم بزنیم.

در پرونده‌ام چیز مهمی نیست، اما #قاضی حکم به بازداشتم داده بود. شاید تنها بهانه‌ی نگه‌ داشتنم در اینجا همان تَشَکُل دانشگاهی که عضوش بودیم باشد، هر روز از انگیزه‌ام می‌پرسند .

سرم را می‌گذارم گوشه‌ی دیوار به روزهای با تو بودن فکر می‌کنم، به بچه‌هایمان، به کوهستان روبروی خانه‌ی‌مان، روی نامت دست می‌کشم، صدای گریه می‌آید، آشناست، یاد روزی می‌افتم که پدرت در تصادف با #کامیون کشته شد ، تنها تو گریه می‌کردی، کاش خودت باشی، بویت را احساس می‌کنم، بوی #بابونه های وحشی مشامم را درگیر خود می کند. نمی‌دانم شاید در همین راهرو باشی، نمی‌خواهم بروم، تا این بو می‌‌آید نمی‌خواهم بروم، بلند نام زیبایت را فریاد می‌زنم، تو جواب می‌دهی، نمی‌دانم خوشحال باشم یا ناراحت، مرا به اتاق بازجویی می‌برند، می‌گویند بنویس که پشیمانی، آخر از چه پشیمان باشم؟! کاری نکرده‌ام، شاید تنها جرمم آن بوده که وقتی می‌دیدم خون مردم را در شیشه می‌کند، خانه‌هایشان را مصادره می‌کند و آواره‌شان می‌کند، دلم می‌سوخت و وقتی به درد دل زن همسایه که به پهنای صورتش اشک می‌ریخت گوش دادم دیگر نتوانستم ساکت بمانم، رفتم و با سیل جمعیت همراه شدم. باز کردن / نظر دهید

2022-04-12 21:35:38 #خردنامه
#شماره_پانزدهم باز کردن / نظر دهید

2021-08-19 09:49:40 رفیق فرهیخته من,,,,,,,,,,,

آگاهی از خواندن ، شنیدن ، دیدن و اندیشیدن حاصل می شود
هرڪس ڪه ادعا می ڪند صفحه اش اندیشیدن را به شما می آموزد بی شڪ از اندیشه ، فرسنگها فاصله دارد.

ڪار ما تولید محتوا در حوزه اندیشه (علوم اجتماعی ) است در این ڪانال از عڪسنوشته و دلنوشته اثرى نیست و چنانچه حوصله خواندن متون بیش از سه خط را نداری از عضویت در آن لذت نخواهید برد.

اینجا میتوانید خوب گوش ڪنید، خوب ببینید و خوب بخوانید، ادامه راه با شماست...
قرن(۲۱)
در باز نشر جستارها مختاری همراه اندیشه من
.
من #نگارنده ، ایرانی را تصور می کنم که در آن سیاست ها و قوانین حاکم بر آن به جای عقاید و تفکرات مذهبی بر پایه بهترین شواهد و یافته های علمی ایجاد شده باشد. کشوری که در آن اعتقادات مذهبی، بهانه ای برای فریب و ظلم به مردم و یا دریافت امتیازات ویژه از حکومت و دولت نباشد. برای برابری اعتقادی و مذهبی تمامی مردم ایران مبارزه می کنم و در برابر هرگونه تعرض و سرکوب دگراندیشان و تبعیضات ایرانیان ایستادگی خواهم کرد. باز کردن / نظر دهید

2021-08-19 09:49:22 مجله ها
۱- #خرد_نامه
#شماره_اول
۲_ #خردنامه
#شماره_دوم
۳- #خردنامه
#شماره_سوم
۴- #خردنامه
#شماره_چهارم
۵_ #خردنامه
#شماره_پنجم
(۶) #خردنامه
#شماره_ششم
(۷) #خردنامه
#شماره_هفتم
(۸) #خردنامه
#شماره_هشتم
(۹) #خردنامه
#شماره_نهم
(۱۰) #خردنامه
#شماره_دهم
(۱۱) #خردنامه
#شماره_یازدهم
(۱۲) #خردنامه
#شماره_دوازدهم
(۱۳) #خردنامه
#شماره_سیزدهم



باز کردن / نظر دهید

2021-08-19 09:49:21 #دویست_هفت_مقاله_رادنبال_کنید
(۲۰۸)
#آنڪس_ڪه_به_مانریده_بود_ڪلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_هشتاد_سه
سخنی با فعالین سوشیال مدیای ایرانی
(۲۰۹)
#آنڪس_ڪه_به_مانریده_بود_ڪلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_هشتاد_چهارم
حکومت فاسد اسلامی ، در گرداب بحران و ناکارآمدی
(۲۱۰)
#آنڪس_ڪه_به_مانریده_بود_ڪلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_هشتاد_پنج
قرآن + شیعه گری = ویرانگری خرد و اندیشه
(۲۱۱)
#آنڪس_ڪه_به_مانریده_بود_ڪلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_هشتاد_ششم
کفرگویی + نقد علمی قرآن = الزامی و ضرورت در اجتماع
(۲۱۲)
#آنڪس_ڪه_به_مانریده_بود_ڪلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_هشتاد_هفتم
ایده الوژیکهای دین مانع پیشرفت جامعه
(۲۱۳)
#آنڪس_ڪه_به_مانریده_بود_ڪلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_هشتاد_هشت
زیانهای اسلام سیاسی بر روی رفتار و اخلاق جامعه ایرانی
(۲۱۴)
#آنڪس_ڪه_به_مانریده_بود_ڪلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_هشتاد_نهم
اسلام + قرآن=خشونت
(۲۱۵)
#آنڪس_ڪه_به_مانریده_بود_ڪلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_نود
انتقاد دائم قرآن پیشرو در مسیر برکناری دین از جامعه
(۲۱۶)
#آنڪس_ڪه_به_مانریده_بود_ڪلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_نودیکم
دو کلام سخن
(۲۱۷)
#آنڪس_ڪه_به_مانریده_بود_ڪلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_نوددو
روشنگری=بالا بردن بینش اجتماعی
(۲۱۸)
#آنڪس_ڪه_به_مانریده_بود_ڪلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_نودسه
لاشه گندیده رو باید روی آن خاک ریخت
(۲۱۹)
#آنڪس_ڪه_به_مانریده_بود_ڪلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_نودچهار
پیشوا پرستی و کیش شخصیت ، معضل اجتماعی
(۲۲۰)
#آنکس_که_به_مانریده_بود_کلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_نود_پنج
حکومت آخوندی غرق در بحران و ناکارآمدی
(۲۲۱)
#آنکس_که_به_مانریده_بود_کلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_نود_شش
چرا رژیم آخوندی و سران فاسد جمهوری اسلامی از فضای مجازی می‌ترسد ؟
(۲۲۲)
#آنکس_که_به_مانریده_بود_کلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_نود_هفت
رژیم ویرانگر جمهوری اسلامی و پایه های ترک خورده نظام در انتخابات ۱۴۰۰
(۲۲۳)
#آنکس_که_به_مانریده_بود_کلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_نود_هشت
تاریخ ایران را خوب یا بد نیاکان ما ساختند ، بیاندیشیم ما چگونه تاریخ را برای آینده گان می سازیم .انسانهای بزرگ هرگز نمی میرند چون نسل ها با تفکراتشان زندگی می کنند
(۲۲۴)
#آنکس_که_به_مانریده_بود_کلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_نود_نه
هموطن ، اگر خواهان آزادی و برخورداری از یک زندگی مرفه و آسوده هستید، به کارزار رسوا کردن رژیم منحوس اسلامی با زبان نقد بواسطه روشنگری در سطح اجتماع بپیوندید. عزم قاطع خود را برای به زیر کشیدن رژیم سرمایه‌داری اسلامی نشان دهید
(۲۲۵)
#آنکس_که_به_مانریده_بود_کلاغ_چشم_دریده_بود_قسمت_صد
اندر احوالات

ڪاربر فرهیخته برای رسیدن به مقاله مورد نظر ,بر روی هشتڪ ڪلیڪ ڪرده ,بعد ڪلید ۷_۸ را انتخاب ڪنید تا به گفتمان مورد نظر برسید
با سپاس قرن(۲۱)



باز کردن / نظر دهید

2021-08-18 20:18:37 جان کلام :
بزرگواران ، استراتژی سرکوب هراس‌افکنی جمهوری اسلامی در کوتاه مدت می‌تواند به نفع تهران به پایان برسد، اما این موضوع، از تضعیف رژیم و فروپاشی این امپراتوری شیعه حکایت دارد.با این حال، آنچه در ایران می‌گذرد نشان می‌دهد که الگوی سیاسی مبتنی بر استبداد ادامه دارد و آخوندها توانایی پیشبرد اصلاحات از خود نشان نمی‌دهند. جمهوری اسلامی ایران امپراتوری خود را با خون بنا گذاشته و با خون آن را حفظ می‌کند. آن چه قابل ذکر است که در دراز مدت، رژیم آخوندی ایران هم همانند اتحاد جماهیر شوروی فرو خواهد پاشید ،سرنگونی جمهوری اسلامی و رهبران آن، خواست معترضان خشمگین ایرانی است.
با سپاس.
قرن ( ۲۱) عضو کوچکی از جامعه بزرگ روشنگری مجازی ایران زمین
.
عدالت اجتماعی
آزادی
جامعه مردم سالار باز کردن / نظر دهید

2021-08-18 20:17:32 هموطن با چنین آموزه هایی امروزه شاهد آنیم که در ایران، امپراتوری ضد مردم بنیاد نهاده شده و با وجود همه سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران در منطقه، حال دولت تهران با یک قیام مردمی در کشور خود روبه‌رو است. بحران اقتصادی و اجتماعی ایران نشان می‌دهد که رژیم آخوندها از نفس افتاده و مردم بر باور مذهبی شیعه غلبه کرده ، تاریخ ۲۴ آبان ماه ۹۸، مردم صدها شهر ایران علیه افزایش ناگهانی بهای بنزین قیام کردند. پس از آغاز این قیام مردمی، جمهوری اسلامی ایران دست به سرکوب شدید و گسترده معترضان زد و در پی آغاز اعتراضات اخیر در ایران، کشور حال و هوای جنگ داخلی به خود گرفت و نیرو‌های نظامی دولت با خشونت شدید با معترضان برخورد میکنند .اعتراضات اخیر هم مانند اعتراضات سال ۱۳۹۶و ۱۳۹۸  به طبقه متوسط جامعه ایران خلاصه نمی‌شود. تمامی اقشار این جامعه، به ویژه محافظه‌‌کارترین بخش مردم ایران که پیش از این از تصمیمات سیاستی و اجتماعی رژیم جمهوری اسلامی حمایت می‌کردند، در این اعتراضات شرکت کرده‌اند.نخستین دلیل قیام مردمی در ایران، بحران اقتصادی در این کشور است.اقتصاد ایران بر پایه درآمدهای نفتی استوار می‌باشد. دلیل دیگری که پای معترضان ایرانی را به خیابان‌های شهر‌های این کشور کشیده، این است که مردم از رژیم پیرسالار آخوندها خسته شده‌اند و مخالف هزینه مالی و انسانی برای بقای امپراتوری شیعه در کشور خود هستند. باز کردن / نظر دهید

2021-08-18 20:15:28 #اسلام و فرهنگ قرآن منشا سقوط فرهنگی و اخلاقی در جامعه است. قرآن دارای ساختار جزمی و قطعی گرا و تعبدگرا بوده، خود را مقدس و کلام الهی دانسته، فرد را همیشه بنده تلقی کرده و مخالف را دشمن معرفی میکند. در اغلب سوره‌های قرآن انسان گناهکار معرفی شده و به مجازات سخت و دوزخ تهدید میگردد. الله همچون یک میرغضب جبار بر همه چیز نظاره میکند و غیر از مومن مطیع حامی خود، بقیه دنیا را سزاوار خشونت الهی میداند. مناسبات میان الله و انسان در قرآن، یکجانبه. الله مطلق است ودارای مشخصات سادیسمی ، پیوسته خواهان سجده آدمیان و چنانچه انسان مطیع نباشد او را به آتش می‌افکند.آیه‌ها منشا بدآموزی و رفتار خشونت بار و سقوط اخلاقییست. متن قرآن پیوسته قتل و خشونت علیه پیروان ادیان دیگر و دیگر اندیشان را تشویق می‌نماید و بصراحت خواهان بردگی سکسی زن است. قرآن منشا خرافه پرستی و تناقض با خردگرایی و دانش ، قرآن با تاکید روی تعبد و خرافه پرستی عقلانیت انسانی را مورد حمله قرار میدهد. قرآن و سنت اسلامی و شیعه گیری، آزادی انسان مدرن را نمی‌خواهند و خواهان همزیستی ارگانیک با تمدن کنونی نیستند. تمام احادیث و روایات جعلی‌اند و کشنده دانایی، شیعه گری یک نظام متشکل از روایات جعلی و خرافییست باز کردن / نظر دهید

2021-08-18 20:13:18 همراه اندیشه ورزم ، #استبداد بزرگترین فساد است. این فساد تباهی را در سراسر جامعه جاری میسازد و استعدادها و خلاقیت‌ها را نابود میکند. مجلس خبرگان و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام، نهادهای خدمتگزار ولایت فقیه هستند و تمام تلاششان معطوف به خوشنودی علی خامنه‌ای است. مجلس اسلامی مجموعه‌ای از نمایندگان مطیع و چاپلوس و رانتخوار میباشد. این نمایندگان شکرگزار ولی وقیح هستند زیرا میدانند که رانت خود را با توافق خامنه‌ای بدست آورده‌اند. تمام سرداران نظامی سپاه وابسته به دستور و اراده فرمانده کل قوا بوده و آنها تمام اقدامات مالی و امتیاز‌های خود را مدیون خامنه‌ای هستند. استبداد تمام افراد شایسته را به حاشیه میراند و فقط اشخاص چاپلوس و کارچاق کن و توطئه گر و تبهکار را دور خود جمع میکند. این رژیم استبدادی دینی در تقویت قدرت فردی مرز نمی‌شناسد و خامنه‌ای هر قدر در پیری و بیماری جلوتر میرود در لذت جوئی سرمستی آور قدرت شخصی گستاخ تر باز کردن / نظر دهید