Get Mystery Box with random crypto!

گفت رفتم میوه فروشی، چند کیلو میوه و لیست خرید خانمم رو بگیرم | ایلامیان

گفت رفتم میوه فروشی، چند کیلو میوه و لیست خرید خانمم رو بگیرم که متوجه یه پیرزن شصت هفتاد ساله شدم...

دو تا گوجه و یه دونه پیاز و یه دونه سیب زمینی برداشت، گذاشت تو نایلون و داد به مغازه دار که بکشه و حساب کنه

میوه فروش هم با احترام گفته قابلتو نداره مادر، مهمون من

می گفت حالم بد شده، از میوه فروش پرسیدم می شناسیش؟ گفته نه، ولی زن آبروداری ه، هر بار میاد به اندازه ی مصرفش چیزایی میخره...

از سر کنجکاوی دنبالش افتاده بود، ببینه کجا می ره

یه آلونک اجاره ای، حاشیه شهر...

گفت رفتم در زدم، پونصد تومن داشتم دادم بهش، قبول نکرده . با هزار زور و زحمت راضی شده، اما گفته فقط دویست تومنشو می برم، چون قرض پیشمه. اونم بهت پس می دم!

گفتم شماره کارت بده، شماره بده، اما نه سواد داشت و نه گوشی...

این داستان از یه زن تنهای آبرودار ایلامی ، داستان این روزهای خیلی از مردمه ...

تا می تونیم، هوای هم رو داشته باشیم...

+عکس از نت

راوی : دکتر موسی نژاد فعال اجتماعی

https://www.instagram.com/p/CwvMebrNbbK/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

@ilamiyaan