Get Mystery Box with random crypto!

چندوقت پیش‌ها داشتم میرفتم از خیابون ولیعصر، یه پیرمرد نشسته ب | توابین | سید مصطفی موسوی

چندوقت پیش‌ها داشتم میرفتم از خیابون ولیعصر، یه پیرمرد نشسته بود تو بالکن، خیلی خسته، به خیابون نگاه میکرد، به آدم‌های عبوری... منم پشت چراغ قرمز بودم. تمام صد و بیست ثانیه رو نگاهش کردم. و به این فکر میکردم که چقدر گذران عمر سخته، چقدر از دست دادن‌ها که قراره چین و چروک بشه بره لای پیشونیمون. من که طاقتش رو ندارم. از خدا مرگی میخوام که در بهترینِ اوقات زندگیم باشه، در جوانی. همیشه تو قنوت نمازهام میگم خدایا داغ عزیز دیدن رو به چشم من نیار! سخته.. واقعا تحملش رو ندارم..

@ir_tavabin