Get Mystery Box with random crypto!

خردمندِ ناشاد! جهانا چه خواهی ز پروردگان / چه پروردگان، داغ | از زبانِ ذَرّه / ایرج رضایی

خردمندِ ناشاد!

جهانا چه خواهی ز پروردگان / چه پروردگان، داغ دل بردگان
جهانا شگفتی ز کردار توست / هم از تو شکسته هم از تو درست
جهانا بپروردیش در کنار / وزان پس ندادی به جان زینهار
جهانا سراسر فسوسی و باد / به تو نیست مرد خردمند شاد


از تناقض های زندگی فردوسی که ظاهرا تا پایان عمر گاه گاهی درگیرش بوده و در جای جای شاهنامه انعکاس یافته، شادی یا ناشادی انسان خردمند است. از سویی حکیم به اقتضای حکمت، حکمتی شادان، انسان خردمند را برخوردار از جانی شاد می داند که از تلخی و تلخ اندیشی فاصله دارد؛ اما از سویی دیگر وقتی با بینش تاریخی ژرف خود به چرخه عبث حاکم بر سرنوشت بشر و تاریخ زندگی او نگاه می کند، چاره ای جز مویه و شکوه نمی بیند. این تناقض البته چیزی از قدر فردوسی در نگاهم نمی کاهد؛ بلکه او را دست یافتنی تر و دوست داشتنی تر می نماید. زیرا او به انسان می اندیشد. انسانی عینی و ملموس و واقعی، نه انسانی وهمی و انتزاعی؛ انسانی محبوس تن و تخته بندِ طبیعت و تربیت و زمان که روزی به دنیا می آید و با هزار امید و آرزو، رنج می کشد و می میرد.


@irajrezaie