2022-06-15 19:03:35
فرگشت و آسیب ناشی از طرد شدن اجتماعی
اهمیت طرد اجتماعی با تاریخ فرگشتی ما گره خورده است. انسانها در طول تاریخ همواره برای بقاء به دیگر افراد گونه خود نیاز داشتهاند. آنها ما را پرورش میدادند، کمکمان میکردند خوراک بیابیم و در برابر حیوانات وحشی و قبیلههای دشمن از خود مراقبت کنیم. ما به تنهایی نمیتوانستیم زنده بمانیم و چیزی که به معنای واقعی ما را زنده نگه میداشت، روابط اجتماعی بود. بنابراین طرد شدن در گذشته ما یک کارکرد حیاتی داشته و اخراج از قبایل در تاریخ فرگشتیِ شکارچی-گردآورنده ما شبیه تبعید امروزی بوده که احتمالاً موجب مرگ افراد میشده است؛ چرا که بعید بود کسی بتواند به تنهایی برای مدت زیادی زنده بماند.
طرد شدن نیاز ما به احساس تعلق را بیثبات میکند. همه ما نیاز اساسی به عضویت و احساس تعلق به یک گروه داریم. هنگامی که طرد میشویم این نیاز بیثبات میشود و قطع ارتباط بر درد هیجانی ما میافزاید. وقتی با آنهایی که ما را دوست دارند و اعضایی از گروه که ما وابستگی زیادی به آنها داریم و نیز در مقابل ارزش زیادی برای ما قائل هستند دوباره ارتباط برقرار میکنیم و ما را میپذیرند، درد هیجانی پس از طرد شدن را تسکین میدهد.
ما درد اجتماعی را نسبت به درد جسمانی با وضوح بیشتری بازتجربه میکنیم. اگر شما تجربه یک درد شدید جسمی را به یاد بیاورید در مسیرهای مغزیتان اتفاق خاصی نمیافتد؛ بدین معنا که حافظه به خودی خود درد جسمانی را ایجادف نمیکند. اما اگر یک طرد شدن دردناک را به یاد بیاورید و غرق همان احساساتی شوید که در زمان طرد شدن داشتید، مغز شما همان گونه واکنش نشان میدهه که در آن زمان نشان داده بود. مغز ما اهمیت زیادی برای تجربه طرد شدن قائل است زیرا ما حیواناتی اجتماعی هستیم که در قبائل و عشیرهها زندگی میکنیم.
طرد شدن منجر به از بین رفتن اعتماد به نفس ما میشود. ما در موقع طرد شدن رمانتیک معمولاً از خود میپرسیم چه خطایی از من سر زد؟ برای کمبودهایی که داریم تأسف میخوریم و به خودمان سرکوفت میزنیم و شیشه اعتماد به نفسمان را به سنگ میکوبیم.
تحقیقات بسیاری در رابطه با طرد شدن انجام گرفته است که موارد فوق را تأیید میکند. در ادامه نتایج چندین پژوهش را به صورت اجمالی مرور میکنیم.
مغز یک سیستم هشدار زودهنگام ایجاد کرده است تا به ما اعلام کند که در معرض طرد شدن قرار داریم. از آنجا که جلب توجه ما به این موضوع بسیار مهم بود، کسانی که طرد دردناکتری را تجربه میکردند یک مزیت فرگشتی به دست آوردند؛ زیرا طرد شدن منجر به تقلید از درد جسمانی در مغز آنها میشد. بنابراین تلاش بیشتری برای اصلاح رفتار خود انجام میدادند و در نتیجه احتمال ماندن آنها در قبیله بیشتر میشد.
مطالعات fMRI نشان میدهد که موقعِ طرد شدن همان قسمتهایی از مغز فعال میگردند که در زمان درد جسمانی فعال میشوند و به همین دلیل است که طرد شدن از نظر عصبشناختی به شدت آزار دهنده است و به ما آسیب میرساند. در واقع مغز ما به طرد شدن و درد جسمانی به گونهای مشابه پاسخ میدهد.
در پژوهشی که فرضیه تقلیدِ طرد شدن از درد جسمانی مورد آزمایش قرار گرفت، پژوهشگران قبل از اینکه تجربه دردناک طرد شدن را به شرکتکنندگان یادآوری کنند، به برخی از آنها تیلنول - استامینوفن - دادند. کسانی که تیلنول دریافت کردند نسبت به کسانی که پلاسیبو مصرف کردند به طور قابل توجهی درد عاطفی کمتری را تجربه نمودند.
طرد شدن به طور موقت ضریب هوشی ما را کاهش میدهد. تحقیقات نشان میدهد یادآوری یا بازخوانی یک تجربه از طرد اجتماعی باعث کاهش عملکردهای شناختی و ضریب هوشی افراد در آزمونهای هوشبهر میشود.
در یک مطالعه شرکتکنندگان در آزمایشی قرار گرفتند که در آن توسط افراد غریبه طرد شدند. گرچه در این آزمایش تقلب شده بود و پژوهشگران با غریبهها تبانی کرده بودند، اما در کمال تعجب وقتی به شرکتکنندگان گفته شد که طرد آنها توسط غریبهها در واقع یک تبانی بوده است، احساس تشویش شرکتکنندگان کاهش نیافت. حتی وقتی به آنها گفته شد که غریبهها به گروهی تعلق دارند که مورد تنفر خودشان - شرکتکنندگان - است، فقط کمی از احساسات آزار دهنده آنها تسکین یافت.
شایان ذکر است که تا حدی میتوان درد هیجانی طرد شدن را تسکین داد و درمان کرد و از عواقب ارتباطی، شناختی، عاطفی و روانشناختی آن پیشگیری نمود؛ اما برای اینکه تأثیر داشته باشد لازم است که قبل از هر چیزی ما زخمهای روانشناختی خود را بشناسیم و اختصاصی عمل کنیم. مثلاً درد هیجانیمان را تسکین دهیم، پرخاشگریمان را کاهش دهیم، از عزت نفسمان حفاظت نمائیم و نیازمان به احساس تعلق را پایدار کنیم.
Author: Mahtab Shojaei
@iran_evolution
4.2K views16:03