Get Mystery Box with random crypto!

روزی سگی داشت در چمن علف می خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. | تاریخ ۷۰۰۰ ساله ایران

روزی سگی داشت در چمن علف می خورد.
سگ ديگری از کنار چمن گذشت.
چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد!

ايستاد و با تعجب گفت: اوی! تو کی هستی؟ چرا علف می خوری؟!

سگی که علف می خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت:
من؟ من سگ قاسم خان هستم!

سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت:
سگ حسابی! تو که علف می خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟
اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛
حالا که علف می خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟
سگ خودت باش.


@IranAncient