Get Mystery Box with random crypto!

پروژه تاریخ شفاهی ایران

لوگوی کانال تلگرام iranianoralhistoryproject — پروژه تاریخ شفاهی ایران پ
لوگوی کانال تلگرام iranianoralhistoryproject — پروژه تاریخ شفاهی ایران
آدرس کانال: @iranianoralhistoryproject
دسته بندی ها: تحصیلات
زبان: فارسی
مشترکین: 4.79K
توضیحات از کانال

🔘مجموعه کامل مصاحبه های پروژه تاریخ شفاهی ایران و بنیاد مطالعات ایران با افراد موثر در حکومت پهلوی، وزراء،دولتمردان،سناتورها،خانواده پهلوی،نویسندگان،هنرمندان،نظامیان،روشنفکران،به صورت فایل صوتی وPDFدر این کانال بارگذاری می شود.

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 11

2022-05-29 07:29:52 اعدام امیرعباس هویدا"

صادق خلخالی می گوید:من همه تلفنهای دادگاه را جمع کردم و داخل یخچال گذاشتم که کسی نتواند با سفارش جلوی محاکمه هویدا را بگیرد. ۲۵ روز قبل از محاکمه در دفتر امام در قم با مهندس بازرگان که آقای دکتر یزدی و آقا صباغیان هم همراه او بودند و برای عرض گزارش خدمت امام آمده بودند، دست‌به‌یقه شدم. او گفت که:من با تو دست نمی‌دهم.گویا قصد داشت که اگر من دستم را به طرف او دراز کنم، او با من دست ندهد.
من گفتم:مگر من به طرف تو دست دراز کردم که می‌خواهی با من دست ندهی؟ گفت:شما بی‌خود و بی‌جهت افراد و از جمله هویدا را محاکمه می‌کنی. گفتم:من اصلا تو را قبول ندارم.البته چند نفر از پرسنل هوانیروز هم در آن‌جا بودند. آن‌ها بازرگان و همراهانش را با هلی‌کوپتر به قم آورده بودند.
بالاخره سر و صدا بالا گرفت. او گفت: امام مرا امین می‌داند و مملکت را به دست من سپرده است.گفتم:اگر امام تو را امین مال این مملکت می‌داند، مرا هم امین جان این مردم می‌داند و جان مردم مهم‌تر از مال مردم است.
بازرگان سرسختانه با اعدام هویدا مخالفت می‌کرد و برای جلوگیری از اعدام سخت در تلاش بود. به من می‌گفت:شما نباید هویدا را اعدام کنید؛ چون می‌گویند که او هم در سازمان ملل و اروپا طرفداران زیادی دارد و این را امام هم می‌گوید.
من این موضوع را از امام پرسیدم و ایشان فرمود:من چنین مطلبی را نگفته‌ام.خانم «انشاء» هم که یکی از بستگان هویدا بود و به عنوان دکتر خصوصی او به زندان می‌آمد، در ملاقات با هویدا او را از جریان‌ها با اطلاع می‌کرد.
هنگام صرف غذا من به شوخی به هویدا گفتم:این‌جا مشروب زیاد است، زیرا شیشه‌های پر از مشروب را از خانه‌های طاغوتیان به این‌جا آورده‌اند، آیا میل داری؟گفت:آقای خلخالی،دست از شوخی برنمی‌داری؟
هویدا را از جلسه بیرون برده و از پله‌ها پایین آوردیم و به طرف حیاط مجاور حرکت دادیم. او که متوجه قضیه شده بود به من گفت:بگویید احمد آقا، فرزند امام، بیایند و یا با من تلفنی تماس بگیرند. گفتم:کار فوق‌العاده‌ای که برای احمد آقا کرده‌اید این بود که بر فرض دستور دادید برای ایشان و یا همسر امام و یا دختران ایشان گذرنامه صادر کنند، این مسئله‌ای نیست که بتواند به شما کمک کند تا تبرئه شویدهویدا حاضر به نوشتن وصیت نشد تا شاید دستور اعدام او به تاخیر افتد و همین را فرجه حساب می‌کرد و شاید تصور می‌کرد دستی از غیب برای نجات او بیرون بیاید، ولی چاره‌ای نداشتیم و سرانجام حکم را اجرا کردیم.
پس از آن من داخل زندان آمدم افراد مسئول از جمله نراقی به من گفتند:چه باید بکنیم؟گفتم:درباره چه چیزی و چه کسی صحبت می‌کنید؟گفتند:درباره هویدا،گفتم:کار او تمام است و هویدایی دیگر در عالم وجود ندارد.

بخش چهارم و پایان

کانال مطالعات تاریخ و سیاست
@historicalchannel1
93 views04:29
باز کردن / نظر دهید
2022-05-29 07:29:24 اعدام امیرعباس هویدا"

محمد بلوری در خاطرات شش دهه روزنامه‌نگاری که اواخر سال ۱۳۹۸توسط نشر نی منتشر شد، از زبان اسدالله مبشری وزیر دادگستری دولت موقت مهدی بازرگان این‌طور نقل کرده است:
هویدا از زندان نامه‌ای برایم فرستاد. نوشته بود من درباره گذشته و ارتباط بعضی از چهره‌ها با رژیم شاهنشاهی حرف‌هایی دارم که حاضرم در یک دادگاه علنی فاش کنم، به شرطی که تا برگزاری چنین محکمه‌ای حافظ جانم باشید. در آن زمان بیم آن را داشتیم که آقای خلخالی در یک تصمیم ناگهانی به زندان برود و با یک محاکمه به اصطلاح سرپایی کار هویدا را یکسره کند. با رسیدن این نامه که هنگام ظهر بود به سرعت با قسمت حمل و نقل کاخ دادگستری تماس گرفتم و دستور دادم هرچه زودتر یک ماشین حاضر کنند تا من را به قم برساند. آن روزها امام خمینی در قم به سر می‌بردند. تصمیم داشتم تا حادثه‌ای در زندان برای هویدا پیش نیامده به دیدن امام بروم و با شرح موضوع نامه درخواست کنم هویدا تحت محافظت خاص قرار بگیرد تا محاکمه مورد نظر برگزار شود و او ناگفته‌ها را افشا کند.
ساعتی از ظهر گذشته بود که در محوطه کاخ دادگستری سوار بر استیشن آهوی بیابان متعلق به دادگستری شدم و به راننده گفتم باید هرچه زودتر من را به قم برساند، بدون آنکه یک لحظه توقف کنیم. قبل از آنکه راه بیفتیم، به زندانبانان دستور اکید داده بودم درهایی را که به سلول انفرادی هویدا منتهی می‌شد قفل کنند و تا دستور نداده‌ام هیچکس اجازه ورود به سلول او را نداشته باشد.
خسته و کوفته وارد قم شدم و به طرف خانه‌ای که امام خمینی در آن اقامت داشت رفتیم، اما به نزدیکی منزل که رسیدیم، با کوچه‌هایی پر از انبوه جمعیت روبه‌رو شدیم که برای دیدن امام راه افتاده بودند و راهی برای عبور ماشین نبود. رهبر انقلاب بر فراز بام ساختمان ایستاده بودند و برای سیل جمعیت دست تکان می‌دادند. به هر زحمتی که بود، سواره و پیاده به محل اقامت رسیدیم. از میان موج به‌هم‌فشرده مردم گذشتیم و وارد خانه شدیم. خودم را به احمد آقا رساندم و گفتم:من همین حالا از تهران رسیده‌ام و باید چند لحظه آقا را ببینم و مطلب مهمی را به عرض ایشان برسانم.احمد آقا گفت:آقای دکتر، وضع را که می‌بینید؛ به هیچ ترتیبی نمی‌توانیم این ملاقات را برقرار کنیم. باید همین‌جا بنشینید تا این مراسم تمام شود.
هرچه اصرار کردم که باید موضوع مهمی را به عرض ایشان برسانم، جوابم همان بود که باید منتظر بمانم. به ناچار در اتاقی نشستم. خدا خدا می‌کردم این مراسم هرچه زودتر تمام شود. علت اضطراب و شتابم برای دیدن رهبر انقلاب این بود که خبر داده بودند خلخالی از موضوع نامه هویدا مطلع شده و هر لحظه ممکن است برای خاموش کردن هویدا اقدام کند. ناگزیر باید منتظر می‌ماندیم.
هوا رو به تاریکی می‌رفت که یکی از مسئولان مورد اعتماد از زندان قصر با من تماس گرفت و خبر از واقعه ناگواری داد. گفت:حدود نیم ساعت پیش، خلخالی با عجله وارد زندان شد و به طرف سلول هویدا رفت. ابتدا دستور داد همه تلفن‌های زندان را قطع کنند تا هیچکس نتواند از زندان با بیرون تماس بگیرد یا از بیرون تلفن کنند. بعد، وارد سلول هویدا شد و دستور داد از سلول بیرونش بیاورند. وقتی هویدا را از بند بیرون آوردند، خلخالی تپانچه‌اش را درآورد و در حالی که رو به صورت او نشانه رفته بود، در سکوت حاضران گفت من ایشان را محاکمه و به اعدام محکومش می‌کنم. با گفتن این جمله، گلوله‌ای به پیشانی هویدا شلیک کرد که نقش زمین شد. بعد در حالی که از آنجا دور می‌شد، به اطرافیان گفت، حالا ببریدش. و از کنار جنازه هویدا گذشت و دور شد. عکاسی که همراه من به پزشکی قانونی آمد از جنازه هویدا در سردخانه عکسی برای چاپ در روزنامه گرفت و من با نگاهی به چهره هویدا جای گلوله را در وسط پیشانی‌اش دیدم.
پس از شنیدن این خبر دیدم دیگر ملاقات با رهبر انقلاب ثمربخش نیست. به همین خاطر از محل اقامت ایشان بیرون آمدم تا سوار ماشین دادگستری شوم و به تهران برگردم.

توضیحات:هر چقدر عکسها نگاه کردم جای گلوله در پیشانی هویدا ندیدم فقط در گردنش اثر گلوله بود.

بخش سوم

کانال مطالعات تاریخ و سیاست
@historicalchannel1
89 views04:29
باز کردن / نظر دهید
2022-05-29 07:28:26 اعدام امیر عباس هویدا"

دکتر ابراهیم یزدی در پاسخ به پرسشی درباره نحوه اعدام هویدا گفته بود: هنگامی که هویدا شروع کرد که بگوید در دوران ۱۴ساله زمامداری او به عنوان نخست وزیر شاه چه اتفاقاتی افتاده است و خاطراتش را بیان بکند، رئیس جلسه به دادگاه تنفسی کوتاه می دهد. موقعی که هویدا به راهروی دادگاه می آید، یکی از آقایان روحانی که آنجا بوده و من مایل نیستم الان اسم او را ببرم، در راهرو با هفت تیر کمری خودش او را می کشد. به این ترتیب آقای هویدا را می برند روی صندلی اش می نشانند و عکس برمی دارند و حکم اعدامش را برایش قرائت می کنند و بعد می برند. اصلا چنین چیزی نبود که اعدامش بکنند.
عباس میلانی هم در کتاب «معمای هویدا» روایتی مشابه روایت یزدی را مطرح کرده است. میلانی در این کتاب روایت مرگ هویدا را این‌گونه بیان می‌کند: «به‌ محض آن که پای هویدا به حیاط رسید، یکی از کسانی که در پشت سرش می‌آمد، هفت‌تیری به ‌دست گرفت و گلوی هویدا را نشانه رفت و دو تیر خالی کرد. هویدا به زمین افتاد و خون از رگ گردنش فواره می‌زد... . هویدا که می‌دانست زخمی مهلک برداشته، به شخصی به نام کریمی که در صف همراهان خلخالی بود، رو کرد و به تمنا خواست که جانش را بستاند. کریمی هم ظاهرا از سر لطف، هفت‌تیر را به دست گرفت و تیر خلاصی بر جمجمه هویدا زد... . به اعتبار عکس‌هایی که از جسد هویدا منتشر شد و همچنین به استناد گزارش رسمی پزشکی قانونی و مشاهدات دکتر فرشته انشاء می‌توان گفت که بی‌شک هویدا را نه یک جوخه اعدام، بلکه سه گلوله هفت‌تیر کشت.»
او همچنین می‌نویسد: «در جلسه دوم محاکمه هویدا، بعد از خواندن رأی هیات‌منصفه از سوی خلخالی، هنگامی که هویدا و مأموران در حال خروج به سمت حیاط بودند، یکی از همراهان هویدا با استفاده از کلت، دو گلوله به او شلیک کرد. مرگ هویدا می‌توانست دردناک و کند باشد. از‌ این‌ رو هویدا از یکی از مأموران خواست تا کارش را یکسره کند و آن مرد هم پذیرفت و سومین گلوله را در سر هویدا شلیک کرد.»
میلانی همچنین مدعی می‌شود: «برخی می‌گویند که خلخالی به هویدا تیراندازی کرد. در حالی‌ که بقیه فردی به‌ نام غفاری را گناهکار اعلام می‌کنند.»

بخش دوم

کانال مطالعات تاریخ و سیاست
@historicalchannel1
87 views04:28
باز کردن / نظر دهید
2022-05-29 07:28:20 اعدام امیرعباس هویدا"

صادق خلخالی رئیس دادگاهی که هویدا را به اعدام محکوم کرد، در خاطراتش درباره آن روز می‌نویسد:پس از تشکیل جلسه محاکمه هویدا و انجام دفاعیات او و صدور حکم اعدام، هویدا در حالی که عرق می‌ریخت، گفت: حضرت خلخالی! من نمی‌گویم مرا اعدام نکنید ولی خواهش می‌کنم به مدت دو ماه اعدام مرا به تأخیر بیندازید. دولت موقت به من وعده داده است. من گفتم: اصل تفکیک قوای ثلاثه، مقننه و قضائیه و مجریه را دولت موقت هم قبول دارد. خلاصه هر چه او اصرار کرد، من قبول نکردم و گفتم وصیت خود را بنویس! او گفت: حضرت خلخالی! یک میلیارد دلار به شما می‌دهم تا شما این کار را به عقب بیندازید. گفتم: این‌ها شعر است و من نمی‌توانم در پیشگاه ملت ایران، جوابگوی تأخیر محاکمه و اعدام شما باشم. هویدا گفت: سلام مرا به مادرم برسانید و بگویید به دیدن من بیاید، چون او علاقه زیادی به من دارد و غیر از من کسی را ندارد. گفتم: مادران زیادی بودند که گریه می‌کردند ولی نتوانستند عزیزان خود را قبل از اعدام ببینند ولی ما هر چه گشتیم تا مادر هویدا را به دیدن پسرش ببریم او در دسترس نبود.
هویدا حاضر به نوشتن وصیت نشد تا شاید دستور اعدام او به تأخیر افتد و همین را فرجه حساب می‌کرد و شاید تصور می‌کرد دستی از غیب برای نجات او بیرون بیاید ولی چاره‌ای نداشتیم و سرانجام حکم را اجرا کردیم.
پس از اعدام هویدا، بنا بود جنازه او را ابتدا به پزشکی قانونی و سپس به اطراف کهریزک منتقل و در آنجا به خاک بسپارند ولی موضوع پیگیری نشد و ما هم متوجه نشدیم و جنازه او به مدت سه‌ماه‌ و‌ اندی در پزشکی قانونی ماند.
البته خلخالی ادعایی هم در ادامه مطرح کرده که هیچ وقت به تأیید نرسیده و از سوی مرحوم یزدی هم تکذیب شده است. او گفته که ابراهیم یزدی به دستور بازرگان از یک طرف و یهودی‌ها، بهایی‌ها، فراماسون‌ها، اسرائیلی‌ها و فرانسوی‌ها از طرف دیگر، دست به دست هم داده و جنازه را در یک تابوت گذاشتند و با ایرفرانس به فرانسه و بعد هم به اسرائیل فرستادند.

بخش اول

کانال مطالعات تاریخ و سیاست
@historicalchannel1
97 views04:28
باز کردن / نظر دهید
2022-05-27 17:48:24
آزمون تاریخ

کدام امپراطور ایران به تلافی تعرض یونانیان به شهر سارد،آگروپولیس شهر آتن را به آتش کشید و گوش یونانیان را پیچاند و آنها را تنبیه کرد؟
Anonymous Quiz
8%
1.امپراطور بزرگ کوروش
11%
2.امپراطور بزرگ داریوش
10%
3.امپراطور بزرگ ارتخشیر پاپکان
70%
4.امپراطور بزرگ خشایار
177 voters279 views14:48
باز کردن / نظر دهید
2022-05-27 14:59:08
بیانات بزرگترین اقتصاددان معاصر جناب پروفسور سبزوار رضایی تیربارچی را بشنوید،میلتون فریدمن آمریکایی کیلو چند؟


مملکتی که اقتصادش پادگانی اداره بشه روزگارش هر روز سیاهتر خواهد شد.

کانال مطالعات تاریخ و سیاست
@historicalchannel1
41 views11:59
باز کردن / نظر دهید
2022-05-27 14:30:53 متن کامل مصاحبه غلامحسین جهانشاهی با بنیاد مطالعات ایران

این مصاحبه توسط بنیاد مطالعات ایران انجام شد.

@iranianoralhistoryproject
@iranianoralhistoryproject
61 viewsedited  11:30
باز کردن / نظر دهید
2022-05-27 14:26:41 غلامحسین جهانشاهی

نوار 3

‌ کانال پروژه تاریخ شفاهی ایران
@iranianoralhistoryproject
@iranianoralhistoryproject
63 views11:26
باز کردن / نظر دهید
2022-05-27 14:25:50 غلامحسین جهانشاهی

نوار 2 سمتB

‌ کانال پروژه تاریخ شفاهی ایران
@iranianoralhistoryproject
@iranianoralhistoryproject
63 viewsedited  11:25
باز کردن / نظر دهید
2022-05-27 14:24:58 غلامحسین جهانشاهی

نوار 2 سمتA

‌ کانال پروژه تاریخ شفاهی ایران
@iranianoralhistoryproject
@iranianoralhistoryproject
58 views11:24
باز کردن / نظر دهید