Get Mystery Box with random crypto!

#فرهنگ_دروغگویی   #سردار_فتوحی( دکتری جامعه شناسی )   «خس | انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران

#فرهنگ_دروغگویی
 

#سردار_فتوحی( دکتری جامعه شناسی )

 
«خسته­ام پینوکیو، اینجا آدمها دروغ­های بزرگ می­گویند ولی بینی خود را با جراحی پلاستیکی کوچک می­کنند(متنِ فضای مجازی».
«آنقدر دروغگویی زیاد شده است سخت است تشخیص بدهید دوست دارمی که از ته قلب باشه»(یک کاربر در شبکه مجازی)
«دروغگو کم حافظه است(ضرب المثل)»
« چگونه دروغگوها را بشناسیم(مقاله)»
و ....

اگر خواننده متون در اینترنت و فضای مجازی باشید با سیل عظیمی از متون مربوط به دروغگویی، همچون مطالب مذکور در قالب گلایه، شکایت، سرزنش، علمی و ... مواجهه خواهید شد.

در زندگی روزمره نیز وقتی در جمع­ دوستان، خانواده، آشناها و ناآشناها قرار می­گیرید می­بینید که غالباً وقتی یکی از طرفین گفتگو سخن می­گوید طرف دیگر گفتگو با جملاتی نظیر جدی؟ راست می­گی؟ جان من؟ تورو خدا؟ و ... با آن مواجهه می­شود. هرچقدر در جامعه­ای این جملات بیشتر باشد(آگاهانه یا ناخودآگاهانه) به معنای پذیرش این پیش­فرض است که تمامی سخنان دروغ است مگر آنکه فرد بر آن تأکید کند(که دروغ نیست). به عبارت دیگر، هر سخنی فرض بر دروغ بودن آن استوار است مگر آنکه ما با گفته­هایی چون «جدی»، «راست می­گی» و ... وی را واقعیت­گویی وادار کنیم. از سوی دیگر هر چقدر واژه­های سوگندی مثل بخدا، به قران و...  به صورت آگاهانه یا عرفی(ناخوداگاه جمعی) به کار گرفته شود به معنای عدم اعتماد مردم به سخنان طرفین است.

علاوه بر این، براساس یک نظرسنجی(در سال ۱۳۸۶)، ۹۹ درصد مردم گفته بودند که دروغ در ایران رایج است. در یک تحقیقی که ایسپا ( مرکز افکار سنجی  دانشجویان ایران) در اردیبهشت سال ۹۳ انجام داد،  بعد از  فقر و مواد مخدر، دروغ اصلی ترین دغدغه مردم بوده است.
حال این پرسش مطرح می­شود چرا ایرانیان یکدیگر را دروغگو می­دانند؟

   تبار گفتمانی شدن «دروغگویی» را شاید بتوان به استبداد ایرانی(رضاشاهی) نسبت داد. هانا آرنت در مقاله «دروغ در سیاست» می­گوید «در دوران حکومت آیزنهاور، مأموریت نظامی سایگون اعلامیه‌هایی چاپ می‌شد تا دروغ‌هایی را به مخالفان نسبت دهند». استبداد دروغ را تعریف میکند و مخالفانش را دروغگو می­خواند. مردم از ترس اینکه مورد هجمه استبدادگران قرار نگیرند دروغ میگویند. باید همچون ماکسیم کورگی ­گفت «دروغ، آيين اربابان و بردگان ولی حقيقت، خداي انسانهاي آزاد است». هانا آرنت می­گوید «استبداد(فاشیسم) چیزی را که دوست دارد می­خواهد بشنود». استبداد ایرانی توقع دروغ داشت و انسان ایرانی نمی­توانست خود واقعی­اش را نشان دهند. لذا گفتمانی شدن دروغگویی در ایران، ابتدا در سطح سیاسی سپس وارد حوزه روشنفکری(مثل جمالزاده و...) و در نهایت وارد عرصه عمومی شد.


نوسانات و سیالیت اجتماعی در قالب تغییر قیمت­ها، تغییرات سریع و ... باعث شده است مردم همدیگر را دروغگو بدانند. فرانتس نویمان(1370) در کتاب «بهیموت» می­نویسند «در تغییرات و تحولات سریع، انسانها هرلحظه از وضعیتی به وضعیت دیگر پرت می­شوند در این وضعیت هیچ‌چیزی متعلق به هیچ‌کس نیست لذا انسانها هر چه بگویند دروغ است». مثلاً زمانی که قیمتها هر روز تغییر می­کند و قیمت اجناس ثابت نیست. فروشنده هر قیمتی را به مشتری اعلام کند تصور می­شود دروغ می­گوید. قیمت یک کالا اگر در طول روز یا هفته تغییر می­کند مشتریان تصور می­کنند که قیمت واقعی کالا نیست. گاهی قیمت­ها آنقدر سریع تغییر می­کنند حتی خود فروشنده قیمت اصلی کالاها را نمی­داند.

  نابرابرای اجتماعی زیاد و شکاف اجتماعی(اقتصادی، دینی، زبانی و ...) باعث شده است هر یک از گروههای اجتماعی قادر به درک یکدیگر نباشند. گروه­های مختلف نظر همدیگر را دروغ تلقی می­کنند.

http://telegram.me/Iranianspa