2021-02-11 19:38:09
#پارت25
دستمال خونی رو طرف مامان گرفتم :
بفرما راحت شدی ؟ کاری کردی که با یه دختر 12ساله بخوابم
خندید : خوش گذشت ؟
_ هر لحظه ش واسم عذاب بود تو که نمیدونی چه دردی داشت تو که نمیدونی تو این سن زن شدن چه دردی داره
_ منم همسن این بودم خانوم شدم
سری به نشونه تاسف تکون دادم و وارد اتاق شدم
با دیدن شهرزاد که از درد تو خودش میپچید غم دنیا تو دلم نشست
کنارش رو تخت نشستم دستمو رو شکمش گذاشتم با دیدن چشماش ....
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEvDOmljS7IbUbUVcQ
پارت واقعی رمان ،نبود بلفت
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEvDOmljS7IbUbUVcQ
1.5K views16:38