انکار: شما چندسالی است که با پروژهی مشخصی شناخته میشوید. گرچه قبلا هم میشد ردپای همین دغدغهها را در کارهای شما دنبال کرد؛ یک برنامهی پژوهشی مشخص که چند جلد کتاب هم ذیل آن چاپ شده و در فضای فکری هم محلبحث بوده است. نکتهی محوری این برنامه نقدیست که به نظام دانش ما، یا به آن فضایی وارد میکند که درون آن تولید محتوا میشود. اکنون میتوان ظرفیت همین مقدمات را برای تحلیل وضعیت و وقایع مختلف بهکار بست تا همانطور که از عنوان کار هم برمیآید، بهتدریج ما را وارد فرآیندی کند که بهعوض تعلیق لحظهی حال، واقعا بتوانیم این لحظه را بررسی کنیم، اینکه چه اتفاقی دارد رخ میدهد و چه امکانهایی درون آن وجود دارد. اکنون ما مشخصا با رویدادی مواجه هستیم؛ اعتراضاتی تحت نام جنبش «زن، زندگی، آزادی»، خیزش مهسا/ژینا و یا نامهای دیگر بهوقوع پیوستهاست، که البته بسیارانی از بعضی ویژگیهای آن غافلگیر شدهاند. مسئله در اینجا مشخصا این است که این اتفاقات را چگونه میتوان فهمید و تحلیل کرد. بهلحاظ سیاسی اهمیت پروژهی شما در این است که ما بالاخره بفهمیم چه امکانهایی درون این رویداد وجود دارد، تا به صرف وقایعی فروکاسته نشوند که قرار باشد آن را از جهاتِ مختلف آسیبشناسی کنیم. و حتی برعکس، چگونه نباید سراغ آن رفت. چراکه از وجه سلبی هم میتوانیم بگوییم در مواجهه با این رویداد و رویدادهای مشابه، چه نباید کرد.
اگر بخواهیم مشخصتر صحبت کنیم، شما نوعی از تاریخنگاری را نقد میکنید که در آن ذیل تاریخ استبداد، وقایع را بهنحوی تقلیل میدهد که گویی یک نیرو در بالا تحتعنوان استبداد وجود دارد و یک نیروی هم در مقابل آن، در پایین، تحتعنوان اصلاحطلب یا انقلابی. آنچه در اینجا پنهان مانده و دیده نمیشود، امر اجتماعی، یا نیروهای درون جامعهی مدنیست که اساسا بهتعبیر شما دیسکورسیو نمیشوند. بهنظر میرسد ما در لحظهی حاضر نیز در تحلیلهای بسیاری همین را میبینیم که همهچیز به دو نیروی استبدادی و انقلابی برمیگردند و پیچیدگیهای هیچکدامشان نیز مشخص نمیشود. اگر مردم، یک کلیت انتزاعی یکپارچه نیست و متکثر است، و همچنین شکلِ ساختهشدن و فرم متجلیشدن آن وابسته به مناسبات قدرت و نیروها است؛ آنگاه با این سوال مواجه میشویم که اساسا این مناسبات قدرت چه هستند و در جنبش اخیر آیا با دیسکورسیوشدنِ نیروهای جامعهی مدنی و امر اجتماعی مواجه هستیم؟ شاید بتوانیم حتی دقیقتر بگوییم که در این وضعیت چه نیروهایی در خدمت این امر هستند و چه نیروهایی مانع از آناند. آیا اساسا این جنبش تن به دیسکورسیوشدن میدهد؟
توفیق: سوالاتتان زیاد شد. بگذارید از دو اصطلاح شروع کنم که در صحبتهای شما بود، ولی من با آنها مسئله دارم. یکی امر اجتماعی و یکی جامعهی مدنی. البته زمانیکه از این دو اصطلاح با ارجاع به بحثهای من صحبت میکنید، منظور شما را میفهمم اما شاید بد نباشد که از همینجا وارد شوم تا موضعام روشن شود و بعد از آن بتوانم به سوالات بپردازم. چون این اصطلاحات بهنظر من گنگاند و لااقل در وضعیتی که ما در آن قرار داریم رسا نیستند. این اصطلاحات چنان بهکار میروند که گویی امر اجتماعی بلافاصله در مقابل امر سیاسی مطرح میشود، و من با این فهم متعارف از وجود یک تقابل، بسیار مشکل دارم. اصطلاح «جامعهی مدنی» نیز مشکل مشابهی دارد. یعنی اصولا در تاریخ این اصطلاح، جامعهی مدنی همواره بهعنوان چیزی در مقابل و همراه، و به هر حال در نسبت با دولت مطرح میشود. اما اصلا برای من قابلفهم نیست که مثلا بگوییم درحالحاضر با خیزش جامعهی مدنی علیه دولت روبهرو هستیم....
ادامه این مطلب را در وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید: