Get Mystery Box with random crypto!

چرا پیشرفت بزرگ اقتصادی در اروپای غربی رخ داد نه روسیه؟ رالف | جامعه‌شناسی

چرا پیشرفت بزرگ اقتصادی در اروپای غربی رخ داد نه روسیه؟

رالف رایکو، معجزه اروپایی
شماره دوم فصل‌نامه مالکیت و بازار
مترجم: جعفر ساعی‌نیا

معنای معجزه اروپایی را وقتی بهتر می‌توان فهمید که تحولات اروپا را با روسیه مقایسه کنیم. کالین وایت، عوامل تعیین‌کننده عقب‌ماندگی روسیه را «ضعف منابع، محیط ناامن و پرریسک... سنت سیاسی و وضعیت نهادی نامناسب به میراث مانده از گذشته، تنوع قومی و ضعف گروههای کلیدی محدودکننده قدرتِ دولت نظیر کلیسا و طبقه زمین‌دار» برمی‌شمارد. پس از نابودی پادشاهی روسِ کیف توسط تاتارها و ظهور پادشاهی روسِ مسکو، روسیه برای قرن‌ها با فقدان نسبی حاکمیت قانون، از جمله قوانینی برای حفظ امنیت افراد و اموالشان، شناخته می‌شد.

پادشاهی روسِ مسکو به بی‌قانونی و فقر بدنام بود. هنگامی‌که فرستاده الیزابت اول از ایوان کبیر در مورد وضعیت رعایایش پرسید، پاسخ شنید: «همه بَرده‌اند.» ایوان چهارم (مخوف) جمهوریهای تجاری در حال شکوفایی نووگرود و پسکوف را نابود کرد و گارد حفاظتی‌اش (موسوم به اوپرچینینا) را برای قصابی جنون‌آمیز در قلمرو پادشاهی آزاد گذاشت. آلن بزانسون به خشکی می‌گوید: «از بین سه افسانه روسی، رومانیایی و ژرمن، که دوره سلطنت ولاد شمشیرزن را، در کسوت دراکولا به تصویر می‌کشند، تنها روایت روسی به تمجید و ستایش او می‌پردازد.»

اشراف در روسیه در خدمت دولت و فاقد هرگونه پایگاه مستقل بودند. همانطور که وایت می‌گوید: «روسیه، هرگز واقعا فئودال، به معنای اروپای غربی کلمه، نبود.» برخلاف اروپا و آمریکا، شهرها نیز در روسیه، «به سادگی بازوی دیگری از دولت» بودند. تفاوتهای بین روسیه و غرب را میتوان در ایده‌ها و تعابیر هر یک از «مطلق‌گرایی»، مشاهده کرد. تعبیر ایوان مخوف از مطلق‌گرایی به خوبی شناخته شده است. می‌توان آن را با ژان بودن، نویسنده سیاسی غربی شهره به دفاع از مطلق‌گرایی سلطنتی، مقایسه کرد. چنانکه الکساندر یانوف خاطر نشان کرده: «ژان بودن با وجود تمام اعتقادش به مطلق‌گرایی، اموال شهروندان را حق غیرقابل سلب آنها می‌دانست به نحوی که از نظر وی مالکان در مورد اموالشان به هیچوجه اختیاری کمتر از اختیار شاه در حکومت بر قلمروش نداشتند. گرفتن بخشی از اموال شهروندان بدون رضایت آنها، در قالب مالیات، در دیدگاه بودن، یک دزدی متداول بود.

یانوف در این رابطه، این حکایت گویا را بازگو می‌کند: «یک دیپلمات فرانسوی در گفتگویی با همتای انگلیسی خود اعتقادش به اصل اعلام شده توسط لویی چهاردهم را تصریح کرد. این اصل که پادشاه مالک نهایی تمام دارایی‌های داخل قلمرو خود است. (اصلی که حتی پادشاه خورشید [لقب لویی چهاردهم] هم هرگز جرات اجرای آن را نداشت) دیپلمات انگلیسی اینطور پاسخ داد: آیا حقوق عمومی را در ترکیه آموخته‌اید؟

این واقعیت که روسیه مسیحیت را به جای رم از بیزانس دریافت کرد، کل سیر تاریخ روسیه را شکل داد. به قول ریچارد پایپس، کلیسای ارتدوکس در روسیه، مانند هر نهاد دیگری، خدمت‌گزار دولت شد. پایپس در مورد روابط بین دولت و جامعه در روسیه‌ی قبل از ۱۹۰۰ چنین نتیجه می‌گیرد:

«هیچ یک از گروههای اقتصادی یا اجتماعی نظام قدیم روسیه، نه قادر بودند و نه می‌خواستند که در مقابل تاج و تخت بایستند و انحصار قدرت سیاسی آن را به چالش بکشند. آنها توان ایستادگی را نداشتند زیرا سلطنت با اعمال قهری اصل به میراث مانده، یعنی تحمیل موثر ادعای خود بر تمام قلمرو به عنوان دارایی سلطنت و تمام ساکنان آن به عنوان خدمت‌گذار سلطنت، مانع از تشکیل بلوکهای مستقل قدرت و ثروت شده بود.»

آنچه از ایده‌های لیبرالی به روسیه رسید، ناگزیر از غرب آمده بود. الکساندر رادیشچف برای اولین بار با گوش دادن به سخنرانی‌های حقوق طبیعی در دانشگاه لایپزیگ دریافت که ممکن است برای قدرت تزار محدودیت‌هایی در نظر گرفته شود. از نظر بزانسون، آغاز چرخش به سمت یک سیاست اقتصادی بازارمحور، پیش از جنگ جهانی اول، ریشه در این واقعیت دارد که وزرای روس اقتصاددانان لیبرال را مطالعه می‌کردند‌.

جامعه‌شناسی
@IRANSOCIOLOGY