مشروطیت ایدهای بود برای قید زدن بر لاحدی قدرت و اینکه چگونه د | جامعهشناسی
مشروطیت ایدهای بود برای قید زدن بر لاحدی قدرت و اینکه چگونه دولت و قدرت از طریق آن محدود شود و حقوق نقش برجستهای در این محدودیت بازی میکند.
در اینجا باید بین ایده مشروطیت و دو مفهوم نزدیک با آن تفاوت گذاشت. نخست مفهوم دموکراسی است و دوم مفهوم لیبرالیسم.علت بررسی این دو مفهوم به این خاطر است که از آنجا که در ایران هرگز نظریه مشروطیت و اهداف آن تبیین نشده است، بسیاری از نویسندگان در توضیح و تفسیر مشروطیت ایران، مشروطیت را مترادف با دموکراسی و یا لیبرالیسم گرفتهاند.از اینرو از منظر این دو مفهوم به نقد مشروطیت در ایران نشستهاند و آن را ناکام دانستهاند، زیرا نتوانسته است به دموکراسی یا لیبرالیسم برسد. در حالی که مشروطیت نقطه آغاز در تحدید قدرت لاحد است و در تطور تاریخی خود به این مفاهیم منجر میشود، نه اینکه در همان آغاز محدود کردنِ قدرت خودکامه، توهم پیدایش دموکراسی را داشته باشد.
به همین دلیل در اروپا نظریه مشروطیت ریشه در دوران سدههای میانه دارد، اما بعدها و با پیدایش مفهوم مدرن مشروطیت این مفهوم با مفاهیم جدیدی مثل لیبرالیسم و دموکراسی همزمان شد و به نوعی در سدههای نوزده و بیست در این دو مفهوم ادغام شد.
مشروطیت به معنای مدرن و نظریهای در دولت در قرن هیجده و با انقلاب فرانسه و آمریکا شروع شد. ایده اصلی مشروطیت طبق این نظر محدودیت قدرت بهوسیله قانون و حقوق است.
این ایده ابزاری برای تنظیم کردن قدرت و تحدید آن است و حقوق نقشی مهم و عمده در این محدودیت دارد و چنانکه گفتهاند نخستین تعریف از مشروطیت، محدود کردن قدرت با حقوق است. بهعبارت دیگر مشروطیت یک سیستم سیاسی است که محدودیتهایی را بر اجرای قدرت سیاسی تحمیل میکند و ابتنای نظام سیاسی بر قانون اساسی بهمنظور محدودسازی و تقیید قدرت است.
در مشروطیت مدرن قدرت باید با رضایت مردم باشد و برای اینکه قدرت محدود باشد باید از طریق شکلها و نهادهای معینی اجرا شود. از این روی نهادها نقش مهمی در نظریه دولت مشروطه بازی میکنند. چنانکه مایکل مان گفته است در دولت مشروطه نهادها از لحاظ استبدادضعیف و از لحاظ زیرساختقوی است. به این ترتیب مشروطیت مجموعه اصول، رفتارها و نهادهایی است که برای حکومتمحدود استفاده میشود.
خوانش حقوقی از انقلاب مشروطه ایران (تاریخ مفاهیم حقوق عمومی در ایران) فردین مرادخانی