Get Mystery Box with random crypto!

امریکا از توافق با ایران دست شسته است؟ آسیب خطاهای محاسباتی | دیپلماسی ایرانی

امریکا از توافق با ایران دست شسته است؟

آسیب خطاهای محاسباتی در آینده برجام

نویسنده: عبدالرحمن فتح اللهی

دیپلماسی ایرانی:
اگر پیش از صدور قطعنامه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی هسته‌ای شاهد خطای محاسباتی از جانب تهران و واشنگتن بودیم که سبب شد بن بست 100 روزه وین در آستانه شکست کامل قرار گیرد، اما در روزهای اخیر پس از صدور قطعنامه، این احتمال هست که شدت خطای محاسباتی دو طرف شکل پررنگ‌تری به خود گرفته است.

برگزاری رزمایش 10 روزه مشترک آمریکا و امارات‌‌متحده عربی، پرواز بمب‌افکن‌های بی- 52 بر فراز آب‌های خلیج فارس با همراهی جنگنده‌های اف -16 اسرائیلی، نصب سامانه‌های راداری اسرائیل در بحرین و امارات، رونمایی از طرح اعضای دموکرات و جمهوری‌خواه سنا و مجلس نمایندگان با هدف یکپارچه‌سازی سیستم‌های پدافند هوایی کشورهای خاورمیانه و اسرائیل برای مقابله با تهدید هسته‌ای، موشکی و پهپادی ایران، تصویب طرحی از سوی اعضای‌ دموکرات و جمهوری‌خواه کمیته روابط خارجی سنای امریکا به منظور جلوگیری از دسترسی ایران و گروه‌های همسو با جمهوری‌اسلامی به پهپادهای جنگی، اعمال دور جدید تحریم‌ها علیه صنعت پتروشیمی که حتی اتباعی از چین و امارات را هم شامل می‌شود و نیز سفر آتی «جو بایدن» به عربستان و اسرائیل برای نخستین بار، همه و همه گویای آن است که ایالات متحده دست از برجام شسته است.

در این حال، این گزاره تحلیلی هم وجود دارد که دولت بایدن، هم به دلیل انتخابات میان دوره‌ای کنگره و هم اجرای دیپلماسی در نقطه جوش، می‌کوشد به جای انفعال و انعطاف از طریق افزایش فشار، تهران را البته از موضع ضعف و بدون مطرح شدن خطوط قرمز ایران، دیگر بار پای میز مذاکره بکشاند. لذا پیش از صدور قطعنامه هم شاهد آن بودیم که دولت بایدن با فشار به دولت یونان برای مصادره محموله نفتی ایران، سیاست گروگانگیری دولت ترامپ را احیا کرد. به موازات این اقدام‌ها به طور عدم خروج سپاه از لیست گروه های تروریستی را کلید زد و علاوه بر کنار گذاشتن معافیت‌های تحریمی، چراغ خاموش و غیررسمی فروش نفت ایران به چین و هند را با هدف به صفر رساندن فروش نفت ایران را در دستور کار قرار داده است. با این‌حال خطای محاسباتی تهران نیز قابل توجه است؛ زیرا تا پیش از این و در دوره «احمدی نژاد» به دلیل فقدان شناخت از فضای جهانی و حقوق بین‌الملل، دولت‌های نهم و دهم و جریان تندرو برای قطعنامه شورای حکام و شورای امنیت اهمیت قائل نبودند و آن را کاغذ پاره تلقی می کردند. این رویکرد در نهایت به وضع اسفبار سال 91 و 92 کشیده شد. اکنون هم هواداران این رویکرد اگرچه مانند سال‌های حیات سیاسی احمدی نژاد در کسوت رئیس جمهوری، قطعنامه‌های شورای حکام را کاغدپاره نمی دانند و دولت رئیسی و جریان حامی وی درک روشنی از پیام و تبعات سیاسی، دیپلماتیک و حقوقی قطعنامه شورای حکام برای ایران دارند، اما به نظر می‌رسد این دولت هم مانند دولت احمدی نژاد از طرف دیگر بام افتاده است. به این معنا که دولت سیزدهم و جریان هم‌سو به جای واکنش متقابل و صدالبته هم وزن با محتوای قطعنامه، اساساً نفس صدور قطعنامه را ملاک عمل و واکنش قرار داده است. لذا مخرج مشترک هر دو، چه در زمان احمدی نژاد و چه اکنون در عمل یکی خواهد بود. چون همان شرایطی که به دلیل اهمیت ندادن به قطعنامه‌ها در دولت احمدی نژاد گریبان ملت را گرفت، اکنون به واسطه واکنش های احساسی و به نوعی دراماتیزه نشان دادن اوضاع، همان خروجی را برای مردم و کشور به دنبال خواهد داشت.