+س...سوهو...
قدماش رو به سمتش برداشت و دستش رو گرفت ...
+عیب نداره درست میشه ...
اروم #زمزمه کرد و موهاش رو نوازش کرد ...
-پاهام حسشون نمیکنم ... چرا انقدر سنگینن ...
سهون اروم مثل بچه ای که از چیزی ترسیده #زمزمه کرد ... انقدر اروم که فقط سوهو
میتونست بشنوه ...
+درست میشه ... نگران نباش ... هوم ؟ درست میشه بهت #قول میدم ...
-ولی پاهام ... من دیگه نمیتونم #راه برم ... الان چیکار کنم ؟ ... نمیتونم کاری کنم.
تند تند جمله هار رو کنار هم میچید و اشکاش میریختن ...
سوهو چشماش رو بست و #اشکای خودشم صورتش رو خیس کردن ولی اهمیتی
نداد ...
صورتش رو نوازش کرد و سعی کرد #لبخند بزنه ، هر چند یه تلاشش بیهوده بود ...