Get Mystery Box with random crypto!

قوانین طبیعت (ماده) و فیزیک! {پارت اول} طرح بحث: قوانین ط | [دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]

قوانین طبیعت (ماده) و فیزیک! {پارت اول}


طرح بحث:
قوانین طبیعی از کجا آمده‌اند؟
آیا آن‌ها نیاز به پدید-آمدنی مجزا از مواد دارند؟
ویژگی‌های مواد، قابلیت انفکاک از آن‌ها را دارند؟
پدیدار-شدنِ ویژگی‌هایی در کل که در اجزا نیست، چگونه تبیین می‌شود؟
ربط قاعده‌ی «معطی شی، فاقد آن نیست» به مبحث فعلی چیست؟
و در نهایت، آیا طبیعت در بروز ویژگی‌هایش می‌تواند خودکفا باشد؟


بعد از طرح و بیان اِشکالات فراوان "برهان نظم" و عملاً منسوخ‌شدن این نسخه برای اثبات امور ماورایی، حالا می‌خواهیم به‌شکل ساده به مسئله‌ی مهم فعلی بپردازیم و معلوم کنیم که ربط قوانین طبیعت با خود طبیعت و یا با ماورا به چه شکلی‌ست؟ اصلاً آیا قوانین، حاکم بر طبیعت‌اند یا محکومِ آن؟



قبل از هر چیز باید ابتدا مفهوم چند واژه را بررسی کنیم:

ذاتی: اجزای تشکیل‌دهنده‌ی یک‌چیز که ماهیت آن چیز را پدید می‌آورند؛ به‌عبارتی سازنده‌ی ماهیت یک‌چیز هستند و بدون آن‌ها اصلاً آن ماهیت پدید نمی‌آید. مثل گرما برای آتش؛ که گرما می‌شود ذاتیِ آتش، و بدون گرما اصلاً آتش معنا ندارد! یا مثلاً پروتون‌ها و نوترون‌ها که تشکیل‌دهنده‌ی عناصر هستند، و نبود آن‌ها عنصر مد نظر را از بین می‌برد.

اکتسابی: ویژگی‌هایی که در اصل متعلق به خود آن چیز نیست و به‌نوعی از خارج از ذاتش به‌دست آمده و #غالباً می‌تواند از آن جدا هم بشود. یعنی آن شی، ویژگیِ اکتسابی‌اش را از دست بدهد ولی همچنان باقی بماند؛ مثل سرماخوردگی که ویروسش از بیرون می‌آید و ما را مریض می‌کند.

چرا گفتیم غالباً؟ چون یک مبحث ریزی در منطق وجود دارد به‌نام "عرض لازم"، که آن‌ها جدا نمی‌شوند! بگذریم...

جعل: یعنی قرار-دادن، وضع‌کردن و به‌نوعی خودمان چیزی را قرارداد کنیم؛ مثل جعل قانون. وقتی می‌گوییم مثلاً، حقوق بشر، جعلی‌ست، این به این معنا نیست که الکی و دروغ است، بلکه به این معناست که ما انسان‌ها خودمان آن را قرارداد کرده‌ایم.

کشف: یعنی چیزی که بوده و ما فقط رفته‌ایم و پیدایش کردیم.

خُب و اما اصل بحث:

ذاتیات یک‌چیز، از جایی نیامده‌اند! یعنی مثلاً این‌طور نبوده که اول آتشی باشد و بعد گرما به آن داده شده باشد، بلکه گرما در ذات آتش وجود دارد و همین که آتش باشد، گرما هم خواهد بود. یا مثلاً اول کربنی باشد و بعد پروتون و نوترون به آن اضافه شده باشد.

اصلاً مگر می‌شود که اول "کل" باشد و بعد اجزایش به آن اضافه شوند؟!

برای ویژگی‌های اکتسابی، می‌توانیم بپرسیم که از کجا آمده و به‌دنبال علتی برای آن باشیم ولی برای ذاتیات خیر! به‌اصطلاح فلسفی: "الذاتی لایعلل"

قوانین طبیعی حاکم بر جهانِ ما چیزی نیست که ما انسان‌ها جعل کرده باشیم، بلکه آن‌ها را به‌مرور و با تجربه کشف می‌کنیم (البته هنوز خیلی از آن‌ها را کشف نکرده‌ایم!).

ما در فیزیک با یک‌سری قوانین روبه‌رو هستیم، مثل قانون جاذبه (گرانش عمومی نیوتن)

و حالا سؤال:

جاذبه برای ماده کدام‌یک از حالات زیر است؟
جعلیِ اکتسابی
جعلیِ ذاتی
کشفیِ اکتسابی
کشفیِ ذاتی



خُب حالت اول و دوم که نیست، چون جاذبه که قطعاً قرارداد ما نیست! بلکه چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه بدانیم و چه ندانیم جاذبه برقرار است پس جاذبه، کشف ما بوده است و نه جعل ما!

حالت سوم هم نیست، چون برای برقراریِ جاذبه، به چیزی غیر از خود آن مواد نیازی نیست؛ یا مثلاً در پیوندهای بینِ اتمی، آیا به چیزی غیر از آن اتم نیاز است؟ اگر هم در طبیعت، ماده ویژگی‌ای پیدا کرد که قبلاً آن را نداشته است، در واقع آن را از مواد دیگر گرفته و در هر صورت در دل طبیعت بوده است؛ مثل انتقال الکترونی، بین اتم‌ها که به‌واسطه‌ی آن تبدیل به آنیون و کاتیون می‌شوند.


حاصل این‌که قواعد طبیعت به‌نحو کلی، به چیزی جز خود موادش نیاز ندارد! (ادامه دارد...)


~ حاجی


کانال دروغ‌ها و خرافات اسلام
@ISLIE