Get Mystery Box with random crypto!

مغایرت روش‌های رجالی و اسلامیِ تحقيق تاریخی با متدولوژیِ علم ت | [دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]

مغایرت روش‌های رجالی و اسلامیِ تحقيق تاریخی با متدولوژیِ علم تاریخ! #بخش_اول

امروزه متدولوژیِ تحقيق تاریخی - مخصوصاً از زمان دیوید هیوم به بعد - متفاوت با قبل است. دیوید هیوم را بيشتر ما به‌عنوان یک فيلسوف می‌شناسیم ولی در زمان خودش بيشتر به‌عنوان «مورخ و فيلسوف تاریخ» مطرح بود. هیوم چندین جلد کتاب درباره‌ی تاریخ انگلستان‌ نوشته و در زمره‌ی بزرگترین مورخان تاریخ انگلستان و جهان است.

همان‌گونه که ابن خلدون کتابی با عنوان «مقدمه‌ی ابن خلدون» برای کتاب تاریخ خود یعنی کتاب «تاریخ ابن خلدون» نوشت و این مقدمه از خود کتاب تاریخ وی معروف‌تر شد، هيوم هم در «مقدمه‌ی تاریخ انگلستان» مطالب مهمی را در باب روش تاریخ‌نگاری بيان کرد که موجب تحولات عظیمی در روش تحقيق تاریخی و تاریخ‌نگاری شد!

برای مثال، هیوم چالشی مطرح می‌کند و می‌پرسد: اگر گزاره‌ای را هزار نفر نقل کنند، در کدام صورت یقين و اعتماد بیشتری پیدا می‌کنید؟ اگر:

۱) همه‌ی هزار نفر ناقل گزاره مرد باشند؟
۲) یا اینکه با حفظ همان هزار نفر، پانصد نفرشان مرد باشند و پانصد نفرشان زن؟

در کدام صورت یقين بیشتری پیدا می‌کنید؟ قطعاً در صورت دوم! حال یقين بیشتری پیدا می‌کنید اگر این هزار نفر که پانصد نفرشان مرد هستند و پانصد نفرشان زن هستند:

۱) جمیعاً مسیحی باشند؟
۲) یا صد نفرشان مسيحی و صد نفرشان یهودی و صد نفرشان زرتشتی و صد نفرشان بودایی و صد نفرشان هم بی‌دین باشند؟

کدامش را بيشتر قبول می‌کنید؟ قطعاً صورت دوم را! حال دو صورت دیگر را در نظر بگيرید:

۱) هزار نفر راویِ مزبور همگی آسیایی باشند.
۲) یا یک تعدادشان آسيايی باشند و یک تعدادشان آمریکایی باشند و یک تعدادشان آفریقایی باشند و یک تعدادشان استرالیایی باشند.

حال در کدام صورت بيشتر قبول می‌کنید؟ قطعاً در صورت دوم! باز دو صورت دیگر را در نظر بگيرید:

۱) همه‌ی هزار ناقل گزاره ثروتمند باشند.
۲) یا بعضی ثروتمند باشند و بعضی خيلی ثروتمند باشند و بعضی فقیر باشند و بعضی خیلی فقير باشند.

حال در کدام صورت بيشتر یقين پيدا می‌کنید؟ دو صورت دیگر را فرض کنید:

۱) همه‌ی هزار راوی شیمی خوانده باشند.
۲) یا بعضی شیمی خوانده باشند و بعضی فیزیک خوانده باشند و بعضی فلسفه خوانده باشند و بعضی رشته‌های دیگری خوانده باشند.

باز هم در اینجا شق دوم را بيشتر قبول می‌کنید! بعد هیوم اضافه می‌کرد که: منطق و ساختار روان انسان چنان است که تنوع (گوناگونیِ) راویان از تکثر (فراوانیِ) راویان برای ما اطمینان‌آورتر و ایمان‌آورتر است؛ بنابراین خیلی بیشتر از تکثر راویان، تنوع راویان مهم و ملاک است! چرا؟ چرا تنوع ملاک است؟ چون هر چه تنوع بيشتر می‌شود، احتمال توطئه کمتر می‌شود؛ چرا؟ چون منافع مشترک و سوگیری‌ها و جانبداری‌ها کمتر می‌شود!

برای مثال: اگر همه‌ی هزار ناقل کمونیست باشند، چون منافع مشترک زیادی دارند ممکن است دروغی بگویند یا یک جریان تاریخی را به نفع خودشان تحریف کنند! اما اگر پانصد نفرشان کمونیست باشند و پانصد نفرشان لیبرال باشند احتمال توطئه و جانبداری کمتر می‌شود؛ چون اشتراک منافع کمونیست‌ها و لیبرال‌ها کمتر است.

همین‌طور اگر هر هزار نفر مسیحی باشند، احتمال توطئه و تبانی بالا می‌رود؛ اما اگر تعدادی از آنان مسيحی باشند و تعدادی یهودی و تعدادی مسلمان و تعدادی بی‌دین و تعدادی زرتشتی، احتمال تبانی و همدستی کمتر می‌شود! ولی اگر همه مسلمان باشند احتمال سوگیری، جانبداری، تفسیر به رأی، تقطیع، تحریف، دروغ و تبانی به سود اسلام بيشتر می‌شود.

پس هر چه تنوع بيشتر می‌شود، کیفیت و کمیت منافع مشترک کمتر می‌شود؛ و هر چه منافع مشترک کمتر می‌شود، احتمال توطئه و به گفته‌ی قُدما «تواطی بر کذب» هم، کمتر می‌شود. بنابراین اگر در تاریخ یک قولی را نقل کردند و یک قولی هم برخلافش نقل شد، یکی از راه‌هایی که برای ترجیح این قول بر آن قول قائل می‌شوند، توجه به «تنوع» راویان است! اگر یک گروهی می‌گویند: "الف، ب است" و گروه دیگری می‌گویند: "الف، ب نیست" یکی از راه‌هایی که برای ترجيح یک قول بر قول دیگر قائل می‌شویم این است که ببینیم تنوع راویان "الف، ب نیست" بیشتر است یا تنوع راویان "الف، ب است" البته تنوع، نه تکثر! دلیل آن هم خیلی واضح است: چون هر چه تنوع بيشتر می‌شود، احتمال تواطی بر کذب کمتر می‌شود!
@ISLIE